سلام من اومد با پارت سوم 😉 امیدوارم خوشتان بیاد 😊😊لطفا نظر بدهید چه خوب چه بد🙏🏻🙏🏻🙏🏻 دوستون دارم 😘بریم سراغ داستان👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
از زبان مرینت :رفتم سر کمدم و یک لباس آبی خیلی خوشمل برداشتم.و یک آرایش ملیح هم کردم ،خودم تو آینه نگاه کردم واااااای چه خوشمل شده بودم😍😍😍😍
رفتم پایین مامان گفت:کجا داری می ری مرینت؟گفتم:با آلیا قرار دارم.مامان م گفت :مرینت دروغ نگو😠فهمیدم گند زدم گفتم:خدافظ و رفتم سمت در و در باز کردم و رفتم بیرون توی راه تیکی گفت: مرینت مامانت فهمیداااا 😅منم گفتم :وااای آره. بدو تیکی دیرمون شد😨😨تیکی گفت:چرا تبدیل نمیشه؟ گفتم : آفرین تیکی🙂رفتم یک جا که کسی نبود و تبدیل شدم و رفتم سمت قرار . و تبدیل شدم 😁وااای آدرین خیلی گوگولی شده بود😍😍😍
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
عالی بود
لطفا بعدی رو بزار