بالاخره........
هوسوک(تو ماشین) : بابا ، داداش ات کجاست؟ . جانگ(جا خورد) : خونه یکی از فامیلاشون . هوسوک : عاها ، باشه😐🤏
ات : شب شد . کارارو کردم و رفتم کنار دیوار نشستم ، جایی ک فکر میکنم یونگی همونجاست ، شروع کردم لالایی خوندن :🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
ی ساعت دیگ امتحان دارم ، اما اومدم ک پارت ۴ بدم
عالی پارت بعدو زود بزار فقط😍🔥🥺
میزارم امروز😍
هوراااا اومد😍😍💜چقدر منتظرش بودم😍💜✌
اره خیلی تو برسی موند ، اولین بار بود داستانم انقد تو برسی مونده بود
از دیوار دس کشیدم
🤣🤞
کار خوفی کلدی
ممنونم😜😘
خدایا شکرت
🤞💜
ایولللل منتشر شددددد