
چیه؟😐😐چرا نگاه میکنی هان؟؟؟؟؟؟؟ هه هه هه هه هه شوخی کردم سلام به همه ی طرفداران میراکلس 😉😉😄😄 همین دیگه چیزی ندارم بگم😐😐🤣🤣
از زبان لیدی دراگون🐞🐉:آروم چشمام رو باز کردم انگار ۲ ساعت خوابیده بودم و بال هامو باز کردم آخیییییش😌😌 دیدم پیشی هنوز خوابه😐هی گربه نمیخوای بیدار شی مثل شیر🦁 قرار نیست ۱۲ ساعت رو بخوابی کتتتتتت بلند شو دیگه اه ای تنبل ،ای تنبل ،تکون بخور ای تنبل😏 دیدم بلند نمیشه انگار خوابش سنگین بود و رفتم بالای درخت به راحتی چون چنگال داشتم و با دستام بال هاشو میزدم کتتتتتتتتتتتتتتت😐😑😑😑😑 خودت خواستی و به شاخه زور دادم شاخه داشت کم کم تکون میخورد مثل تاب و بیشتر تکون دادم که یهو شاخه شکست و کت نوار شاپالاخ اوفتاد پایین من سالم موندم😅🤣🤣😂😂😂 دراگون نوار🐾🐉:کم کم داشتم بیدار میشدم که دیدم بانوم داشت صدام میزد میخواستم بال هامو باز کنم حس کردم شاخه داره تکون میخوره و نفهمیدم چی شد که یهو صدای شکست شاخه رو شنیدم و اوفتادم پایین پایین پر خاک شن بود اخخخخ و بلند شدم سرم کلا خاکی شده بود و سرمو این ور و اون ور تکون دادم شن ها ریختن پایین که بالا رو نگاه کردم لیدی دراگون با نگاهی شیطنت بهم نگاه میکرد چیههههه؟؟؟؟ لیدی دراگون🐞🐉:او پس بیدار شدی ندیدمت والا دیدم داشت جوش می آورد و آروم اومدم پایین واسه این کارم متاسفم چون چاره ای دیگه نداشتم که بیدارت کنم دراگون نوار🐾🐉:نمیشد وحشیانه بیدار نکنی؟لیدی:😳وحشیانه؟ کت🐾:ولش کن بابا خوب شد تو حالت خواب از درخت نیوفتادیم پایین😁🤲 لیدی دراگون🐉🐞:آره والا چییییییی من باید برم الان مامان بابام نگرانم میشن و رفتم تو حالت لیدی باگی اون همینطور رفت توی کت نواری دیدم یکم ناراحته 😕😕

کت؟؟چیزی شده کت نوار🐾:نه نه فقط تو خواب مامانم رو دیدم یکم😣😖... لیدی باگ🐞:دلم براش سوخت و اومدم جلو و گونشو بوسیدم (بچه ها 😁😁این عکس همون صحنه ی بوسه گونه ای هست البته واقعیتش این عکس ماله تیتراژ فصل ۴ هست)کت نوار🐾: کم مونده بودم اشک از چشمام بیاد بیرون که یهو بانو اومد جلو و از گونم بوسید یهو چشمام رو بستم حس عجیبی داشتم اولین بارمه بانوم منو میبوسه لیدی:بعد از اینکه بوسیدم دیدم کلا تعجب کرده کت من همیشه پیشتم قول میدم مادرت رو هم برگردونم و من لبخند واقعی رو تو لبات ببینم و یویو رو انداختم و رفتم کت نوار🐾:رفتم خونه پلک پنجه ها داخل پپپپپپپلللللللللللک😃😃😃😀😃؟؟؟؟!!!!!!!!پلک⚫:هممممم،؟😐ادرین🐾:پلک بلخره یکی از آرزوم برآورده شد لیدی باگ گونه ی منو بوسید😁😁پلک⚫:بخاطر یه بوسیدن گونه انقدر خوشحالی خاک تو سرت😐😐😐ادرین🐾:پلک تو هم اگه مثل من یه آدم بودی حس عشق رو می فهمیدی پلک⚫:اه اه اه حالم به هم خورد پپپپنییییییییررررررم کجاس😫😫😩😩😩😩😩 ادرین🐾:😐😐
تیکی🔴:خب بوسه چطور بود😏😏😏؟؟مرینت🐞:تییییییکیییییییی که دیدم گوشیم زنگ خورد آلیا بود تیریکس🦊:مرینت میشه جواب بدی؟؟؟؟مرینت:تیریکس یه لحظه ساکت شو آخه این دختر ازم چی میخواد بله؟؟؟؟؟ الیا🦊:ا.........ا.........ام سلام مرینت !!!! مرینت🐞:بگو کارتو😒😒الیا🦊:مرینت تورو خدا کمکم کن شدومات ممکنه امروز بیاد خونه ما و مجبورم کنه هویتتو بگم😢😱😱😖😣 مرینت🐞:پس بهتره روم حساب نکنی😒😒الیا:مرینت اگه هویتت لو بره هم جعبه معجزه آسا و هم تو تو خطر میوفتی!!!!!!!! مرینت🐞:ببینم چیکار میتونم بکنم الیا:ممنون مرینت الان باهام دوستی ؟؟؟؟؟؟؟الو ؟؟؟؟الو مرینت گوشی رو قطع کرد اگه حتی کمکم نکنه من هویتشو بهش نمیگم نویسنده:فردا شد و همه آلیا مدرسه بودن مرینت و آدرین همچنان کنار هم بودم مرینت🐞:آروم باش چیزی نیس فقط اون کنارت نشسته همین ادرین🐾:مرینت به چی فکر میکنی؟؟؟؟مرینت:هااااچیی.....من....م......من ف.....فقط داشتم به امتحان امروز فکر میکردم 😁😁😁ادرین🐾:مرینت ما امروز امتحان نداریم😐😐😐 مرینت تو ذهن🐞: وایییییییی دوباره گند زدم😥😱😱😖😖😖😖 زنگ خورد ادرین🐾:با نینو بودم که یهو آلیا اومد سمتمون باهاش تو حالت ابر قهرمانی یکم قهر بودم زیاد نگاش نکردم نینو🐢:چی شده الیا؟الیا🦊:اممممم نینو میخام فردا در درس ها کمکم کنی میشه؟؟؟؟؟؟نینو:باشه
ادرین🐾:صبح بیدار شدم و دیدم پلک هنوز خوابه امروز مدرسه نداشتیم و بلند شدم رفتم دست و صورتم رو شستم و رفتم صبحونه بخورم که دیدم بابام هم سر میز صبحانه نشسته زیاد نگاش نکردم و رفتم دور از اون نشستم و ناتالی اومد برنامه ام رو دادو رف منم داشتم قهوه میخوردم که بابام صدام زد گابریل🦚🦋:نمی دونم مشکل آدرین چی بود صداش کردم و اونم بهم نگاه کرد آدرین بابت اون روز متاسفم سرم درگیر کار هست و اعصابم خورد شده بود ادرین🐾:لازم نیس پدر من متاسفم که باهاتون اینطوری رفتار کردم ببخشید گابریل🦚🦋:آدرین اگه چیزی هست میتونی بهم بگی چی رو ازم داری مخفی میکنی پسرم ادرین:نه نه نه چیزی نیست پدر گابریل:بهم دروغ نگو آدرین تو ذهن🐾:اگه بهش بگم کت نوارم پدرمو در میاره، بابا چیزی نیست فقط فکر مادر هستم گابریل:خیل خب اگه چیزی هست که ناراحتت میکنه میتونی با من صحبت کنی ادرین 🐾:بلند شدم از میر و رفتم جلو تر ممنون پدر که دیدم پدر یهو منو بغل کرد هیج چیز بهتر از بغل پدر و پسر نیست منم بغلش کردم پلک⚫:آدرین اومد اتاق اوه خب مسئله ی پدر و پسر تموم شد ادرین:پلک شیطون نشو تبدیل گربه ای پلک⚫:خدای من نهههههههههههههه
رفتم بالا دیدم لیدی باگ بهم پیام داده گفته که دیدم تو خونه آلیا اینا اه چرا اون دختره مجبور شدم برم لیدی باگ و آلیا منتظر من بودن الیا🦊:خوش اومدی کت نوار میخوای برات قهوه بیارم؟کت نوار🐾:لازم نکرده😒 الیا🦊:😳 لیدی باگ🐞:😒خب کت نوار خوش اومدی بیا اینجا باید باهم صحبت کنیم کت:من با روباه صحبتی ندارم 😒لیدی:کت مسخره بازی در نیار دیگه الیا:به زور کت نوار منو بخشید و باهم نقش کشیدیم که اگه شدومات بیاد چیکار کنیم و اونا هم قبول کردن ولی مرینت هنوز زیاد باهام دوست نبود منم از کت نوار معذرت خواهی کردم و اونم با حالت سختگیر منو بخشید خوشحال بودم و هر دو رفتن کت نوار🐾:تو مطمئنی؟ لیدی باگ🐞:آره کت مطمئنم کت نوار🐾:راستی چرا اون کار رو کردی؟ لیدی باگ:کدوم کار ؟🤨 کت:دیروز که منو بوسیدی😏😏😏😏لیدی:کتتتتتتتت تمومش کن دیگه😩😩 کت:نگی دست بردار نیستم😈 لیدی🐞:کتتتتتتتتتت نمیگم😈 کت🐾:بگو😏 لیدی:نمیگم😏 کت:نگی خودم به زود میگم😈 لیدی:هه مثلا میخوای چیکار کنی😏😏😏😏😏 کت نوار🐾:این کار یویو تو بده به من لیدی باگ🐞:هی چیکارش داری ؟؟؟ کت نوار🐾:میخوام یه چیزی بفرستم و اونم کلک منو خورد😁😁😅 و یویو رو محکم گرفتم😈 لیدی باگ🐞:یویوم رو پس بده کت😠😠😠 کت نوار🐾:پس نمیدم تا وقتی که بهم نگی برای چی گونمو بوسیدی😏 لیدی باگ🐞:حرص😬😬 خوردم حیوونی تو کت🐾:موش یا گربه؟ لیدی باگ🐞:وایییییی خدا قبلم وایساد کت نوار🐾:خدا نکنه قلبتون وایسه اگه وایسه شما رو ببرم دکتر یا دکتر رو بیارم پیش شما😏😏😈لیدی:اااااااااه بدش به من یویو رو با دستش بالا نگه داشته بود قدم نمیرسید ازش بگیرم هر میپریدم ولی اون بالا بود باشه باشه بهت میگم 😖😖😣فقط پسش بده کت نوار🐾:آفرین دختر خوب😏😏😏😏خب بگو ببینم لیدی🐞:خب راستش دلم برات سوخت وقتی اون خواب مادرتو دیدی برای همین که یکم یر حالت کنم بوسیدم کت نوار🐾:راست میگی؟ لیدی:خب آره که زدم تو صورتش کت نوار🐾:اییییییییی بابا چرا میزنی؟😠😠 لیدی:مگه نگفته بودی هر وقت دلت خواست منو بزن😏😏😏 کت:او باش دوباره بزن لیدی:بزنم اماده ای؟😃😃😂😂کت :آره ولی محکم نه آخخخخخخخخخ
تمام😐 راستی خوشگلا❤❤ پارت بعدی رو ۲ روز دیگه میزارم ولی کار تستچی هست کی میزاره باشه 😏😏 لایک و نظر بدین❤💬🥺 همتونو به خدای بزرگ میسپارم بای 🥺🥺❤❤❤❤❤❤❤😘👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود 😍
وای یعنی دارم دیوونه میشم چرا ناظر ها منتشر نمیکنننننننن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟😭😭😭😭
چه بدونم عزیزم🥺🥺🥺🥺
ملیکا گقتی 2 روز دیگه 🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺راستی اجی میشی
عزیزم گزاشتم تو صفه چیکار کنم اخه
بله آجی هم میشم ملیکام ۱۳ سالمه از تبریز شما؟
مرینت 15 ساله از یزد
ملیکا جان پارت بعدی تو صف برسی؟
بله عزیزم دلم
اخیش ❤️
گفتی دوروز دیگه پس پارت بعد کو☹️☹️☹️☹️☹️😨😭😭😭🥺🥺🥺🥺
عزیزم تو صفه من بهتون قل داده بودم زود تر بزار ولی صف شلوغه دیگه چیکار کنم
خوشگلا پارت بعدی تو راهه لطفا صبر کنید
خب خداروشکر
خدایا هزار مرتبه شکرررر😍😍😍
من شکر میکنم که همچین طرفدار داستانم رو دارم😍😍😍😍😍😍
منم خدا رو شکر میکنم که تو طرفدار داستان منی😍😍😍😍
ملیکا جان میشه لطفا همین فردا پارت بعدی رو بزاری؟🥺🥺🥺
انقدر داستانت قشنگه و خوشم اومده که دل تو دلم نیست🥺😍❤️
همین الان رفتم از پارت اول داستانت دوباره خوندم بیشتر خوشم اومددددد ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
موافقم اکه میشه یکم بیشتر بزار
دقیقا
اوخ قربونت برم من
🥺🥺🥺🥺❤️
❤️
😐😐چاکریم
آقا این کت رو انقدر نزنین بچم گناه داره😐😂😂
🤣🤣🤣🤣
مثل همیشهههه محشررررر بودیییییی😙😍😍😂❤❤❤❤
تو از منم بهتری
خوب نبود
عالی بود😁😁
لطفا هر چه زودتر پارت بعدی رو بزار خیلیییییی قشنگههههه
مرسی لطف داری