فصل دوم قسمت دوم. از این به بعد اسم رو خلاصه مینویسم مثل همین ف۲ق۲
ارن از جواب دادن تفره میرفت.
من گفتم:(خب شاید پلیس بتونه ابن مشکل رو حل کنه)
ارن گفت:(شما خیچ مدرکی ندارید)
من گفتم:(شاهد که داریم)
ارن گفت:حرفتونو باور نمیکنن.
مارلی گفت:(اینجا چه خبره ارن؟؟؟؟حرفای ناتاشا واقعیت داره؟)
من گفتم:(هنوز نفهمیدی؟)
معلوم بود.
به برادرش بیشتر از من اعتماد داشت.
مارلی چند ثانیه صبر کرد بعد اروم در گوشم گفت:(باید وسایل ارن رو بگردی)
من اروم رفتم سمت کمدها.
در کشوهاشو باز کردم.
همه چیز عادی بود.
لباسای عادی،دفتر و کتابای عادی،کفش های عادی و چند تا جوراب.
اما انقدر عادی بودن برای یه نوجوون عجیب مثل ارن خودش غیر عادیه.
لباسا رو گشتم بینش یه اسلحه پیدا کردم.
اینجا واقعا یه خبرایی هست.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
پارت بعدی رو بزاااارر
عالییییییی پارتتت بعددددد خیلییی خیلییی زوودددد🥺🥺