نوادگان میراکلس10

AR_خونه ی خودشونه ها کریس: بعد از رفتنشون لباسی که لیدی باگ گفت رو پوشیدم (تو اتاق ماریا بوده)بعد دیدم یک شنل با نقابو لباس ابر قهرمانی اونجا بود مدل لیدی باگ بود نقاب رو زدم به چشمم بندشم برای محکم کاری انداختم رفتم پایین که آقای آگرست گفت خوشگل شدی گفتم خوشگل بودم😒😒 هیچی جوابی نداشت که بده بعد گفتم میشه معجزه گرمو بدین می‌خوام برم خانوم آگرین گفت تو شبو میمونی هیجا نمیری فهمیدی😡😡😡

برای یک دقیقه نزدیک بود خودمو خیس کنم بعد لبخند زدو گفت میدونستم اون لباسه که برای ماریا گرفتم به درد میخوره لبخند زدم گفتم آره خیلی خوبه😟😟 گفتم که من کجا بخوابم (به موقع بحثو عوض کرد)گفت خوبه بلاخره فهمیدی قراره بمونی🙂🙂AR:خیلی خوشم میاد دوتا استیکر رو پشت سر هم بزارم نمیدونم چرا کریس: گفت غذا نمی‌خوری گفتم نه ممنون گفت غلط کردی بدنت انرژی میخواد باید بخوری گفتم من که بالاخره باید بخورم چرا ازم میپرسی که آقای آگرست گفت دور بمونی عادت می‌کنی گفتم حیف شد چون من فردا میرم یهو دیدم خندید گفت به همین خیال باش گفتم یعنی نمیزاره از اینجا برم گفت معلومه که من قیافم اون موقع🤕🤕این شده‌بود بعد یهو صدا کرد گفت بیاین غذا رفتم

بعد غذا بلند شدم نشستم رو مبل بعد بقیه اومدن نشستن داشت جومونگ میداد همه نگاه میکردن یهو جومونگ زد تو صورت یونگفو پرت شد اونورAR:ٍاون قسمتی که مسابقه برگزار شد تو قصر کریس: همه ی افراد تو خونه نفس حبس کرد رو فوت کردن بیرون بعد یهو تموم شد بعد خانوم آگرست گفت وقته خوابه بعد رو به ماریا گفت اون اتاق رو نشون کریس بده گفت باشه بعد گفت دنبالم بیا پاشدم رفتم دنبالش

به یه اتاق رسیدیم درو باز کرد گفت اینجا دیدم انباریه بعد درو بست خندید رفت😐😐گفت اشتباه شد اون یکی رو باز کرد رفتم تو گنده بود با یه دونه تخت برای من که خوب بود شب شد همه خوابیدن من رفتم دنبال معجزه گرم پیداش نکردم برگشتم بالا آقای آگراست گفت دنبال چیزی میگشتی گفتم نه رفته بودم آب بخورم گفت من دید در شب دارم منو که نمیتونی سیاه کنی خودم سیاهم گفت فردا باید با ما تمرین کنی بگیر بخواب گفتم باشه بعد رفتم خوابیدم فردا بیدار شدم ماسک رفته بود کنار و یکی از چشمام ماسک داشت خف کرده بودم بعد دیدم در زدن سریع نقاب رو درست کردم دیدم ماریا اومده با خواب آلودی گفت بیا صبحونه بخور فقط زود بیا کلی کار داریم🥱🥱

خب دیگه خدافظ