
سلام بچه ها
تهیونگ ی 👊 زد تو صورت پسره ا/ت: تو کی هستی ؟ تهیونگ: من تهیونگم ا/ت :اهاااا.... همون پسره که روش کراش دارم خوشتیپ مدرسه اوو خیلی خوبه ذهن تهیونگ : اون داره هزیوم میگه چون مسته تهیونگ ا/ت رو بغل کرد برد تو ماشین (بچه ها نکته من نمیخوام تهیونگ رو خیلی عصبی نشون بدم چون خیلی مهربونه این رو که همه میدونید درسته ؟ ) رفتن خونه ا،/ت کلید رو از کیف ا/ت برداشت درو باز کرد ا/ت رو گذاشت رو تخت و خودشم رفت پیشش خوابید
صبح : ا/ت : از خواب پاشدم سر درد بدی داشتم دیدم تو بغل کسیم که اون تهیونگ بود از ی طرف ذوق داشتم از ی طرف میخواستم بیام بیرون ا/ت: تهیونگ پاشو ولم کن تهیونگ: چیه ای بابا ا/ت :تو اینجا چیکار میکنی ؟ تهیونگ :خوبه دیشب بنده اومدم دنبال جناب عالی انقدر مست بودی میخواستی با یکی بخوابی ا/ت: واقعا خب مرسی حالا پاشو چون قراره مامان بابام بیان تو هم باید بری (امروز مدرسه تعطیله مثلاً😁) تهیونگ: باشه حالا وایسا ا/ت: پاشو صبحانه بخور بعد برو چون اگه به مامان بابا بیان میگن چرا به تهیونگ صبحانه ندادی اینا.. تهیونگ :مثل اینکه مادر پدرت خیلی من رو دوست دارن آره ا/ت :آره خیلی پاشو دیگه بابا من میخوام برم حموم تهیونگ: باشه من رفتم ا/ت رفتم حموم لباس خونگی پوشیدم موهام خشک کردن رفتم پایین
(بچه ها چون قراره مادر پدر ا/ت بیان بخاطر همین ی خدمت کار میاد براشون کار میکنه ) خانم چوی: سلام خانم ا/ت خوب هستین ا/ت :سلام خانم چوی ممنون شما خوبید خانم چوی: ممنون خانم چیزی میل دارید درست کنم ا/ت :بله ممنون میشم اگه برامون قهوه کیک شکلاتی بیارید خانم چوی :حتما خانم بفرمایید بشینید تهیونگ: سلام خانم چوی من تهیونگ هستم خوش بختم خانم چوی :سلام پسرم خوبی دوست پسر ا/ت هستی ؟ ا/ت: نه خانم چوی ایشون هم کلاسی من و پسر شریک پدرم هستن تهیونگ و ا/ت رفتن نشستن سر میز ا/ت: هی تهیونگ چانیول قراره ببینمتت فکر میکنه باهمیم تهیونگ: خب فکر کنه کل مدرسه هم میدونن چیه مگه ا/ت خب چرا متوجه نیستی من نمیتونم تو روی بچه ها نگاه کنم بعد تو میگی مگه چیه😐
تهیونگ :باشه بابا حالا کی میخواد ببینمتم ا/ت :نمیدونم از میپرسم ولی گفت میخواد ببینتت تهیونگ و ا/ت خوردن و تهیونگ رفت خونشون چون قرار بود بیان خونمون شب تا باهم جشن قرداد جدید پدر مادرامون رو بگیریم مامان بابام اومدن ا/ت :سلام بابایی سلام مامانی مامان و بابا: سلام دختر خوشگلم خوبی ا/ت: خوبم شما خوبین خوشگذشته بهتون درسته ؟ مامان و بابا: آره خوشگلم

شب : رفتم تو اتاقم لباسی که تا حالا نپوشیده بودم رو میخواستم بپوشم خیلی خوشگل بود رنگ آبی تا روی زانو بود رفتم حموم اومدم موهامو خشک کردم لباسم رو پوشیدم آرایش کردم و رفتم پایین مامانم: وای چه دختری دارم خدا ا/ت: مرسی مامانی اومدن ؟ لباس ا/ت 👆🏼👗👛
مامان: دارن میان ی مهمونم هست که داریم برای اون مدرست بود ا/ت :آها خوبه سورپرایز در رو باز کرد خدمت کار تهیونگ و مادر پدرش و اون سورپرایز هم کسی بود .... که
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاللللللیییییییییییی بوددددددددددددددددد
زودتند سریفعععععععععع بعدیوووو بزارررر بووووودووووووووو
...اگاتا
...
تا امشب پارت بعدو بزار
عالیییی
پارت بعدی
عالیییییی
زودییییی بزار بعدیووو
عالی بود پارت بعدو زود زود زود زود زود زود زود بذار
عالییییییی
اون پسره یونجیون بود کی بود اونه