لیدی باگ دوباره همون گریه گفت:کت نوار تو دوست و همکار خوبی هستی ولی.... دیگه نمیتونست ادامه بده کت هم بلند شد و با ناراحتی و اعصبانیت از اونجا دور وقتی کت میدوید احساس خستگی میکرد یه احساس خستگی زیاد از حد هر قدم هم که برمیداشت خستگیش بیشتر میشد تا اینکه افتاد زمین دلش میخواست گریه کنه ولی چطوری؟آیا گریه لیدی باگ رو برمیگردوند دوباره آدرین شد!به پلگ گفت دیگه هیچ وقت به کمک هیچ کسی نمیرم و بعد انگشترش رو در آورد و انداخت تو سطل زباله پلگ هم تا اومد حرف بزنه متاسفانه رفت توی انگشتر آدرین خودشو توی تختش انداخت و ولو شد حوصله ی هیچ کسی رو نداشت بالش رو روی صورتش گذاشت و به خواب عمیقی فرور رفت حالت بریم سراغ لیدی باگ که همونطور تو برج ایفل داشت گریه میکرد با همون گریه تبدیل به مرینت شد و بعدش خودش رو انداخت زمین و گریه کرد و با همون گریه به تیکی گفت من.... من... من واقعا بدبختم تیگی... واقعا.... بدبختم.... بدبخت! تیکی بهش نزدیک شد و گفت
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالیییییییییییییییییییییییییی
بعدی رو کی میزاری؟
فدای تو بشم من😘😘😘😘
امروز میزارم♥
ببخشید دیگه درسامون هرروز سخت تر و سخت تر میشن برای همین پارت های بعدیش رو نمیزارم ولی امروز میزارم😘😘😘
یعنی اون صدا چی بود؟🤔
بزار ببین چی هست دیگه😁
عالییییییی بود💙💙
مرسی خوشگل من♥♥😍♥😍♥😍♥😍
عالییییی بود
فدای تو مرسی♥😍♥😍♥♥😍♥😍
عالییییییییییییییی بود 🌹🌹
فدات بشم من😍😍♥♥♥♥
خدا نکن قلبونت بشم منننن😍😍