
مرینت با تعجب داشت به این طرف اونطرف نگاه کرد و گفت برای من مهمه که تو کی هستی! چند دیقه وایساد ولی صدایی نیومد و سوالش بی پاسخ ماند مرینت همونطور تو فکر بود که کت نوار جلوشو گرفت اونا به هم خوردن مرینت سرشو بالا اورد و گفت:اوه تویی کت نوار؟ کت:بله مرینت منم! مرینت:چی شده که به سراغ من اومدی؟ کت:هیچی همینطوری داشتم این طرف اون طرف میرفتم که خوردم به تو! مرینت:یعنی کاری با من نداری؟ کت خندید و گفت:نه! مرینت:باشه خدانگهدار! کت رفت و مرینت پشت یه دیوار قایم شد و گفت هییم مشکوکه کت حتما یه اتفاقی افتاده! جمله ی تبدیلش رو گفت و تبدیل به لیدی باگ شد و دنبال کت رفت و به کت رسید لیدی گفت اینجا چیکار میکنی کت؟اتفاقی افتاده؟ کت نوار با دیدن لیدی باگ ایستاد و گفت هنوز هم وقتش نرسیده که... لیدی:نه نه!هنوز وقتش نرسیده!
نمیتونم دیگه تحمل کنم مای لیدی! لیدی:تحمل کن!تحمل کن کت خواهش میکنم! کت:ولی من میخوام بدونم پشت اون نقاب کی وجود داره؟ لیدی:به زودی میفهمی کت! کت نوار نتونست خودشو نگه داره و گفت لیدی واقعا نمیفهمی؟بعد بلند گفت من عاشقتمممم! طوری بلند گفت که همه رو به اونا کردن و توجه همه رو جلب کرد!همه به اون دوتا خیره شده بودن و لیدی هم به کت! کت دوباره گفت من عاشقتم و برای همین میخوام هویتت رو بدونم! لیدی یه بار به همه نگاه کرد و یه بار هم به کت و سرش رو پایین انداخت کت هم ناراحت دوباره رفت همه دوباره مشغول به کار خودشون شدن! لیدی باگ چند لحظه فکر کرد و با خودش گفت چطور تا حالا نفهمیده بودم؟
بعدش رفت دوباره پشت یه دیوار دیگه پنهان شد و دوباره مرینت شد! به تیکی گفت کت عاشق منه!به نظرت باید هویتم رو بفهمه؟ تیکی:آممم... نمیدونم ولی فعلا لزومی نداره که هویتت رو بهش بگی! مرینت گفت ولی اینطوری اون با من راحت نیست!پس چیکار کنم؟بهش بگم یا نه؟ مرینت تازه یادش اومد پس آدرین چی؟ مرینت گفت هی پس آدرین چی؟ من عاشق اونم نه کت نوار!ولی چطوری این موضوع رو به کت بگم؟ تیکی هم تازه فهمید چه اشتباهی کردن برای همین گفت باید همین امشب بهش بگی! مرینت:ولی چطوری این پیغام و بهش بدم؟اون که دیگه خودش شده و کت نوار نیست! تیکی:توپیغامو بده حتما به دستش میرسه!
مرینت:باشه تیکی!امیدوارم جوابمو بده! و دوباره تبدیل به لیدی باگ شد و یک پیغام به کت نوار فرستاد و پیغامش هم اینظوری بود:سلام کت!باید موضوع مهمی رو بهت بگم!لطفا شب به برج ایفل بیااونجا منتظرتم! و ابنطوری شب شد!لیدی باگ به برج ایفل رفت ولی خبری از کت نبود انگار بیغامش به دست کت نوار نرسیده بود ولی منتظر موند کمی منتظر موند ولی دیگه ناامید شد اما صبر کن!آره از دور کت نوار داشت میومد!یوهو چه شانسی!کت نوار بهش رسید انگار یه ذوق و شوق عجیبی داشت اما بیچاره نمیدونست با چه حرفی قراره روبه رو بشه!به لیدی گفت سلام مای لیدی!حال و احوال؟چه شب باشکوهی! لیدی:سلام کت!بد بد!اصلا هم شب باشکوهی نیست یه چیز میتونه این شب باشکوه رو تبدیل به یه چیز دیگه بکنه!
لبخند کت نوار از بین رفت و جدی شد و گفت چی؟... مگه چی شده مای لیدی؟ لیدی:جواب بدی دارم کت! یهو ذوق و شوق کت از بین رفت و گفت چه جوابی؟ لیپی باگ سرشو پایین انداخت و چند تا اشک ریخت و گفت متاسفم کت!ولی من عاشق... یهو اصلا کت نوار یه آدم دیگه شد و گفت عاشق؟ لیدی باگ:من عاشق یه کس دیگه ای هستم! کت مات شد انگار دنیا رو رو سرش خراب کرده بودن حس شادی برای همیشه انگار از بین رفت کت نوار افتاد زمین هیچی برای گفتن نداشت لیدی باگ اومد نزدیکش و گفت کتاسفم!نمیخواستم اینطوری بشه ولی تو مجبورم کردی! همه این حرفا رو داشت با گریه میگفت
کت هم دیگه هیچی براش مهم نبود فقد به زمین خیره شده بود لیدی باگ هم فقد گریه میکرد بلهههه... واقعا چه شب باشکوهی!همه چیز خراب شد عشق حقیقی تمام علاقه ها تمام شادی ها تمام خنده ها از بین رفت!اونم فقد به یک جمله!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییییییییییییییی
فدااااای تو😘😘😍😍
کتتتتتتییییی گریه نکککنننننن البته گریه نمیکنه ولی بهرحال گریه نکککنننن
😭😭😭😭بیچاره کلا همه ی لبخند و ذوقش از بین رفت😭😭😭چرا لیدی؟😭😭
لیدی باگ چررااااااا چرا کتییییی T~T
😭😭😭😭😭😭
عالی تر از عالییییییییییییییی ♥✨
قربون تو😍😘😍😍😍😘💕😍😘💕💞😍😘💞💞😍😘💞💞😍😘💞
عالی بوددددددددددددددد💥💕🙂
فدات بشم من😘😍😘😍😘😍😘