های گایز😉 داستان مرینت وآدرینه ولی مرینت جای آدرینه وآدرین جای مرینت😘
سلام من آدرینم یه پسرمعمولی بایه زندگی معمولی فقط یه راضی توزندگیم هست که هیچ کس راجبش چیزی نمیدونه من .مسترباگم........... مادرآدرین امیلی👈آدرین بیدارشوگوشیت نیم ساعته که داره میزنه اززبون آدرین👈
اومدم مامان 😊داشتم باعجله صبحونه میخوردم بعدصبحانه دویدم مدرسه اززبون کوین یاهمون کلویی خودمون فقط به پسر👈آدرین دوپن چنگ ازحالا اینجاجای منه داره بهترین دخترتوی جهان میادآدرین گفت👈ولی کوین اینجاهمیشه جای من بوده😕که یهو
مرینت اومد👈به همه گفت سلام🙂بعد دیدم کوین داره بایه پسره لج میکنه گفتم کوین اینجادانشگاه هست نبایددعواکنیداز.زبون آدرین👈یهویه دخترقشنگ باموهای طلایی🤤من سرخ شده بودم مرینت اگرست گفت👈آهای آقاپسربیااینجاپیش من بشین باآلینا.راوی(دوستان آلینا همون آلیاست ولی اسما شون تغیرکرده❤
ویه جعبه دیدم بازش کردم خیلی میدرخشیدگفتم 👈واییییییبیییبببییی!یه حشره ی سخنگو...........گفت👈نترس من کوامی هستم اسمم تیکیه ادامه دادگفت هویتت بایدمخف........................اززبان مرینت👈 سلام آدرین اینجاتنها چیکارمیکنی؟آدرین دست پاچه شده بود🤭از زبان آدرین👈
سکام ....یعنی غلاس ...یعنی سلام😅یهوصدای ابرشروراومد(دوستان میخوایم داستان روجلوببریم تامرینت وآدرین ۲۲سالشون بشه)
مرینت👈اوه پلگ قراره مسترباگ به قراربیاد😍پلگ دختره بگم ادامه از زبان پلگ 👈اوف !!👿از زبون مرینت👈پلگ کلوزت رفتم مسترباگم اومد❤بهش یه گل دادم گفتم میشع قبول کنی☺گفت لیدی نوارگفتم بله مسترباگگفت👈باهام ااااازدوواج میکنی منم چون عاشق مسترباگ بودم گفتم!!!!!!!!!!!
آرههههههههههههههههههههههههههه سری بغل مسترباگ پریدم بعدگفتم پلگ پنجه هاداخل مسترباگ گفت مرینتتتتتتتت😳تیکی خال هاناپدید🎴گفت مرینت👈آدرین 😳😳😳☺وبوسیدمش لب به لب❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
پدرآدرین فعت کرده بود واصلاناراحت نبودچندروزبعد ناگهان.....
آنچه خواهید دید👈خانم اگرست من شمارابه عقدآقای آدرین دوپنچنگ درمی اورم ....آدرین من من من من من حامله ام..........
نظریادتون نره منتظرپارت بعدی باشید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (6)