واییی گربه امم پارت۴

کوما:لییییییی لی(در حالت گربه):بلههههه کوما:دوستام مین سو و یما قراره بیان پسررررر خوبییی باشش لی زیر لب:اه چقدر بدم می یاد اینجوری می گی یکم بعد زنگ در خورد کوما در رو باز کرد بلههه دوستاش بودن مین سو:اوخیی چه نازههه لی حالت خشمگینی به خودش گرفت یما:چه حساس بچه بعد خواس نزدیک کوما بشه که لی پرید جلوش کوما:لییی برو اون ور لی تو دلش:اه فکر می کنه واقعا صاحب منه می تونه هر کاری بکنه اهههه

بعد از مدتی حرف زدن لی وارد اتاق شد و با پنجولش به پای کوما می زد تند و تند کوما:چیی شده لی با چشاش فهموند که کارش داره و از اتاق رفتن بیرون ی گوشه کوما:بله؟ لی:ببین باید بهم قول بدی کوما: چه قولی؟ لی:اینکه دوستات واقعا فکر کنن من گربه ام کوما:چراااا؟ لی:همین که گفتم کوما:باشه لی:حالا منو ببوس کوما:چرا؟چرا می خوای ادم بشی؟ لی:ایی بابا بیرون کار دارم کوما لی رو بوسید لی دقیقا مث دفعه ی قبل فقط ی شلوار جین سیاه تنش بود! کوما جیغ کشید و پیرهن رو پرت کرد سمت لی دوستاش خواستن از اتاق بیان بیرون ولی کوما جلوشون رو گرفت و لی هم در رفت

یما:این لی کوچولو کجاس کوما:اممم بیرون داره واس خودش می گرده ههه مین سو:خب ما بریمم بعدا می بینمت کوماااا ولی تا خواستن از در برن برن بیرون با لی واجه شدن! لی:سلام بعد به طبقه ی بالا رفت مین سو:این کی بود؟ کوما:امممم چه می‌ دونم حتما همسایه بالاییه یما:چه خوشتیپه هاا مین سو:اره کاش مجرد باشه😁😁 کوما:اااا بچه هاااا زشته یما:بابا باشه رفتیم بعد از رفتن یما و مین سو لی برگشت لی:پس من خوشتیپم ها؟از نظر تو چی؟ کوما اخم کرده بود لی:بابا غصه نخور😂من همیشه برا خودتم کوما سرخ شد:نه اینکه برام خیلی مهمی بعد رفت لی:😂😂برا همین دوسش دارم

کوما:ی سوال لی:بله؟ کوما:تاحالا بهم دروغ گفتی؟ لی سرفه می کنه:چی…نه نه کوما:راست می گی؟ لی:اره راست کوما:باشع☺️ بعد گونه ی لی رو بوسید لی خشک شده بود ولی تو دلش قند اب می شد

کوما خیلی اروم تلفنی با مین سو و یما حرف می زد و از پشت در لی رو تحت نظر داشت لی متوجه شد کوما:اره اره حواسم بهشه اینقدر حرف نزن… تا برگشت پشت سرش رو دید زهره ترک شددد!!!! لی بوددد جیغ کشید و موایل رو انداخت و نزدیک بود بی افته زمین که لی بغلش کرد لی:😆😎🤪😈 کوما:بزارمممم زمینن لی:خیلی تو چشمم نه😈 کوما زود در رفت لی:از دست این دخترا

پارت بعد قرار هیجان انگیز شهه منتظررر بمونین🤪