اینم داستانی که قولش رو داده بودم
امروز مثل همیشه دانشگاه تموم شد حال نداشتم با پای پیاده برم خونه تاکسی گر فتم همین که خاستم سوار بشم ابن سوک (دوست صمیمی از/ت) صدام زد (ا/ت+این سوک@) @اهای ا/ت بیا باهم بریم خونه همین که این رو گفت در تاکسی رو بستم و با هم راه افتادیم @اول تورو میرسونم بعد خودم میرم خونه +مگه من بچم@نه ولی من دوست دارم
چند دقیقه گذشت قرار بود زیادی رو بریم اخه خونه ما دور بود بعد 10 دقیقه این سوک گفت قراره جنتا پسر جدید فردا بیان دانشگاه همه میگن خیلی خوش تیپ و خوشگلن
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
عاشقتم آجی جون
انگار ساخته شدی واسه نویسندگی💜💕
فدات شم قشنگم تو که از من بهتری💜
عالی بود اما کم بود
میدونم اخه مامانم میخواست گوشیم رو بگیره مجبور شدم کم بسازم چون وقت نداشتم
اهان بله
پارت بعد لطفا
چشم
آجی خیلیییییییییییییییییییییییییی دوست دارممم
من بیشتر
کاش میشد از نزدیک ببینمت
قربونت برمممپ آره ای کاش میشد❤❤
عالییییییییییییییییییی بودددددد
فوق العادهههههههههههههه بوددددد
ممنون عشقم
ممنون