عشقی شاد (جین) پارت 4

رفتین تو کلاس استاد خواست درس بده که خانم لی (بچه ها خانم لی مدیر دانشگاه هست) ببخشید اقای چا (چیز دیگه ای به زهنم نرسید شرمنده😑) میخانه بت بچه ها حرف بزنم استاد:ب... بله خانم خانم لی: بچه ها باید بگم خابگاه اماده شده و از این به بعد تا وقتی مدرک تون رو گرفتین توی خابگاه میمونین از زبان ا/ت:خیلی ناراحت شدم اخه امروز حتما باید امروز خابگاه اماده میشد حالا خدا میدونه هم اتاقی هام کین خانم لی:شما چهار تا چهار تا تقسیم میشید و یه اتاق هاتون میرید میراندا:خانم ببخشید مگه خابگاه ها جدا جدا نیستن خانم لی: منظورت چیه عزیزم میراندا:خانم دارم میگم خابگاه پسر ها جا و خابگاه در ها مگه جدا جدا نیست خانم لی: درسته ولی این خابگاه مخصوص دانشگاه ما ساخته شده و جدا جدا نیستین حالا هم همه هم اتاقی هاتون رو میشناسین و بعد برگردین خونه و وسایلتون رو بردارید اسم هارو گفت جالب بود توی تمام توتاق ها دوتا دختر و دوتا پسر بود خانم لی :کیم سوک جین و کیم تهیونگ و کیم این سوک و کیم ا/ت(خیلی ببخشید همشون کیم بودن فامیل بهتری یه زهنم نرسید) هم اقاقی هستن ا/ت: اخه چرا ای بابا

یادم رفت کجا بودم😑 از اینجا شروع میکنم از در خونه بیرون اومدیم جین با تهیونگ و این سوک با او چانگ و دوتا پسر دیگه جلو ی در بودن بعد از سلام و احوال پرسی راه اوفتادیم سمت خابگاه رفتیم دفتر شماره اتاقمون رو گرفتیم شماره توتاق ما 127 بود روی تخت اتاق نشستم و وسایلم رو چیدم جین اومد داخل اتاق و روی تخت نشست جین:کمک میخای ا/ت:اره ممنون میشم لباسام رو بزاری توی کمد منم توی اوردن وسایلت کمکت میکنم جین:باشه توی کل مار ها کمکم کرد و من به اون بعد رفتم روی تخت دراز کشیدن جینم بالای سرم دراز کشید

و بعد این سوک و تهیونگ اومدن تو و اونا وسایلشون رو چیدن موقعه خواب نمیدونم چرا ولی اصلا خوابم نمیبرد که یهو جین: ا/ت ا/ت:بله جین:تو هم بیداری؟ ا/ت:اره جین نشست و گفت من خوابم نمیاد گفتم منم همین طور جین:ام... میگم میش ا/ت: نزاشتم حرفش تموم بشه و گفتم اره باهم حرف بزنیم جین: اه. ممنون

جین: یکم..از....خودت ا/ت:چی؟ جین: ام ببنین ا/ت ما الان هم اقاقی هستیم و بهتره ا/ت:باشه باشه و کل ماجرای زندگیم رو براش گفتم اونم همین طور شب خوابیدم و فردا موقع خوردن غذا خانم لی گفت که

خوب خوب اینم پارت 4 اومید وارم خوشتون اومده باشه تا پارت بعدی بای دوستون دارم 💜❤💙💚💖(بعدی چالشه)