هچی....اسلایدا کمه ...ساریییی
{رزینا} چشمامو باز کردم.....مثل همیشه اون سقف سفید بالای سرم.....پچ پچ پسرا میومد....وقتی که تهیونگ رو دیدم اینطوری شدم....اره ...حالم داره از بیمارستان بهم میخوره....هیچ خاطره ی خوبی تو بیمارستانا نداشتم....واقعا...بومگیو سریع اومد گفت:جیوویااااا...حالت خوبههه؟....لبخندی زوری زدم....صدای جنی اومد:بخوره تو سرت ته ...نخواستم بابا....ته:یاااا...به من چه...من پارش نکردممممممممم.....(هیچی بابا...تهیونگ کتاب جنی رو مثلا جر داده)جیسو:بهتر نیست بیاین لباس منو درست کنین تا ش.و.ر.ت.م معلوم نشده....(توجه الان رزینا بلند شده و پوکر داره به اینا نگاه میکنه)هوسوک یکی زد تو سرش و بعد مثل همیشه مهربون کتشو در اورد و داد به جیسو...جیسوعم سری کت هوسوکو پوشید و دکمه هاشو بست..جیسو کلا با لباساش مشکل داش
دکتر اومد و یه سرم بهم وصل مرد ..گفت سرم تموم شد برم...ملیسا زودتر از همه رفت..گوشیش زنگ خورد و ملیسا با بغض گفت باید بره...منو بوگیو و تهیونم که خیلی صمیمی بودیم رفتیم و هر کدوم دوتا بسته ی کامل رامِن مرغ با تخم مرغ و مرغ سوخاری خوردیم...بعدش من تنها رفتم خونع
رفتم خونه...خونه ای که سالها قبل توش زندگی مرکردم..یه خونه ی دنج و بزرگ ....اتفاقات خیلی بدی افتاده بود...توی این خونه...(توجه ابنجا الان لندن تو انگلیسه شوگا:میخوای خو تو فرانسه باشه ...هوسوک :وای ببخشید فکر کردم لندن تو پاکستانه ...من :به نامجون نگاه میکنم جین با دمپایی تهیونگ در سرم میزند )یه گربه سیاه بغل خونه بود ...
به نظر اهلی میومد.سمتش رفتم..روبه روش نشستم...حالا کع دیدمش سیاه نبود....بدنش سفید بود و لکه هایی به رنگ سیاه داشت (شوگا : کور بوده رزینا جونت با اسم تو درآوردیت...من:اوپاا..از بقل من پاشووووو....شاید نخوام تو داستان بخونییییی....اها ماچ میخوای؟...شوگا: از سنت خجالت نمیکشب بچه پررو...من میشم باباتبرو بینمممم...چندشششششش..به قول کریس تو ایز نات مای استایل ...اییییی..به من نزدیک نشووووو__عملیات با با موفقیت انجام گردید)...دستمو جلو بردم...اون گربه گذاشت نازش کنم...تنش خیلی نرم بود...اروم به قلادش دست زدم روش نوشته بود :جودی...
پیام بازرگانیییی........
بقلش کردم و بردمش تو سمت خونه...یهو...یه قهقه ی مردونه اومد...باترس درو باز کردم..صدا از اینجا میومد.....یهو دوباره التماس های اون پسر و گریع هاش تو سرم اومد:نه...لطفا نه.....من ندیدمشون...نه...نه .......لطفا....من پیش اونا نبودممم....انجلا...تو.دوستمی.....نه.....ااااااا(جیغ:|)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود🙃❤
تنکص:)))
عالییییی بود پارت بعدی رو زود بزارررررر♡