سلام ... عاجی نیکا ببخشید چند روز پیش قولشو داده بودم امروزم که اومدم خونه از مدرسه بیهوش شده بودم تقریبا اصلا یه وضعی بود خلاصه که بگذریم این پارتم خدمت همتون
نفس عمیقی کشید خیلی خب کی ؟=طبق گفته شون 2 روز دیگه در دره بالپن (اسم ها و حتی مکان و کشو نیز الکی میباشد ) تق تق ×بیا تو ! +سلام قربان !من برگشتم ×سلام یئون خوش اومدی ماموریت چطور بود ؟+تمامی اهدایی ها به موقع رسیدن و جابه جایی مردم منطقه محروم به موقع انجام شد ×خیلی خب خسته نباشی !مث همیشه کارت عالی بود !😎 براشون محافظ گذاشتی دیگه امنیت اون منطقه باید بالا باشع امنیت تمام منطقه ها رو بالا ببرید +اتفاقی افتاده چرا دوباره درید تعداد مامور هارو زیاد میکنید ؟
؟×اره اتفاق خیلی بد یاور حرف رئیس رو ادامه داد (ببخشید پارازیت میندازم وسط داستان اما یاور و رئیس پالم و یئون مسلمان هستن اما یئون کره ای مقیم این کشوره 😂به خاطر همین اسماشون زمین تا اسمان فرق دره خداییش نمیدونستم اسم رئیس شونو چی بذارم و اینکه در زبان فارسی اسم رئیس میشه پالم اما در زبان کره ای میشه فالم اوکی ؟؟حالا برید بقیشو بخونید )
_چند نفر از مردم منطقه 3 گروگان گرفته شدن +توسط .... _ رئیس جونگ (یئون با شنیدن اسم پدرش مشتشو بست (عصبی شد )) رئیس گروه زوزه گرگ 2 روز دیگه برای معامله میریم به دره بالپن (balpen) +بزارید من برم مطمعنا اگه من برم احتما اسیب دیدنم کمتره چون به احتما 99 درصد معاونشم هس و میدونی که اون بهم اسیب نمیزنه
;× منظورت از معاونش مامانته دیگه ؟+من نه پدری دارم نه مادری . ×شاید اون به تو اسیب جسمی نزنه اما مطمعنا اسیب روحی خواهی دید بهتره تو مراقب سارا باشی میدونی که ما که بریم تمام افراد ورزیده رو هم میبریم تو بمون پیش سارا باید مواظبش باشی +اما رئیس ساراخانم 16 سالشه و حتی مهارت رزمیش ازم منم بهتره اون نیازی به مراقبت من نداره ×همین که گفتم یئون میرم و برمیگردم حتی یه تا از موهاش کم شده باشع
همین که گفتم یئون میرم و برمیگردم حتی یه تا از موهاش کم شده باشع خودت میدونی اومد نزدیک تر دم گوشش گفت ×میدونی که سارا خیلی بام عزیزه ترجیح میدم تو مراقبش باشی یئون +چشم رئیس مراقبشم چهار روز بعد : بیش از اندازه نگران پدرش بود یعنی اون کجاس چرا تا حالا برنگشته ؟از دره بالپن تا اینجا با هواپیما 3 ساعت راهه پس چرا تا حالا برنگشته بودن یئون روز قبل نگرانی بیش از حد سارا رو که دیده بود دنبالشون رفته بود
;و از اون هم خبری نبود در خونه به شدت باز شد و قیافه شلخته و نامرتب یئون دست راست دوست داشتنی پدرش شخصی که فقط 20 سال سن داشت
اما دست راست و عزیز پدرش بود ترسیده به سمتش رفت* یئون شی !یئون حالت خوبه ؟ یئون +باید بریم سارا !*اما پدرم چی ؟اون کجاس ؟چه اتفاقی افتاده ؟یئون +رئیس ......
کاتتتتتتتتتتتتتتتت خواهرم و برادرم لایک کن کامنت کن تا پارت بعدی را گذارم ببینیم چه بلایی سر بابای سارای بدبخت اومده 😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود اجیییییییییییییییییی
ممنوننممم
وای عالی بووووووود😍😍😍😍😍😍🦋🦋🦋🦋🦋کراش زدم روی اسم معجزه سفید😹🍓💕
ممنونممم عاجییی