
اینم از پارت 8 برای مشتاقان گل🎉🌟شرایط پارت بعدی:140 فالور به بالا و بیش از 10لایک برای این پارت😛🍓 سالیبن عاشقتونه
تا به خودم امدم دیدم جلو پام نشسته جیغی کشیدمو از روصندلی بلند شدم گریه داره واقعا دارم میمیرم😭 زبونم بنده......
_همینطور که ناخداگاه عین یک لال گنگ و بی احساس صدا در میاوردم سعی در نفس کشیدن داشتم🤧🙂 شک خیلی بزرگی بود...خیلی خیلی خیلی فکرشو هم نمیکردم.... اهههه بیخیال داره دیوونم میکنه🤭🤯 جونگکوک از بابت این حالم لبخندی زدو گفت:لطفا یکم آروم بگیر بتونم حرف بزنم😇میدونی که من... _آب دهنمو قورت میدم.. اوکی سعی میکنم درست باشم...من درستما ولی قلبم داره پرواز میکنه💓 چشمامو بستم و سرمو در حالی که دو دستم روی صورتم بود پایین انداختم (جونگکوک):میدونم که حتی شنیدنش شاید تو رو اذیت کنه اما... اما... خب تو خیلی زیبا و کیوت و مهربون به نظر میرسی و خب....شاید احمقانه به نظر بیاد ولی...ولی من... من.. بهت علاقه دارم مال من میشی؟😟
_با پایان حرفش خودمو به میز تکه دادم،بی حس شدم...توی یک خلسه درونی گیر افتادم... وایییی چه حس محشر و در عین حال گندیییی😐یکی نیست بهش بگه آقای جی کی بنده قلب دارم اخخ. اون منتظر جواب نشسته پس بهتره ی چیزی بشنوه...خودمو جمع کردم و به زحمت تو چشماش خیره شدم چشمای تیله ای و براقش شوق کودکانه ای رو فریاد میزد...آب دهنمو قورت دادم و گفتم:قبو... قبوله _بعد بدون اینکه فرصت بدم بلند شه خودم نشستم و اون جعبه رو ازش گرفتم💖 وقتی باهم بلند شدیم تازه متوجه جمعیتی شدیم که مثل جغد نگامون میکردن... (پ.ن=اگه دوست دارید تو یک تست درمورد حالت خَلسه توضیح بدم)

(ا/ت و جونگکوک):😂😂😂😂😂 (ا/ت):آبروت رفت آقای چان😂🤣اگه یکی بشناستت چی🙁😂خوفه عینک داشتی😎✨ (جونگکوک):😂😂نمیخای ورش داری؟ _درجعبه رو باز کردم واقعا خوش سلیقس...❤️ (ا/ت):دستت درد نکنه چاگیا...شاید نشون ندم ولی میخام از خوشالی بمیرم😍😂 (جونگکوک):زبونتو گاز بگیر دختر😐خواهش میکنم قابلتو نداره💜 (ا/ت):بیا بشینیم😇 _لباسشو تکوند و همزمان باهم نشستیم اون حس سنگ و سردیم حالا تبدیل به مهر مادرانه شده حس یک مادرو به بچش دارم نمیدونم چرا! مردم کم کم سرشون به کارخودشون رفت و ماهم ی پیتزای خوشمزه برا ناهار سفارش دادیم😋🍕 بعد همه اینا حدود ساعت 14 با شکمی پر و حالی خوب به سمت بزرگترین گیم نت شهر سئول راه افتادیم باورم نمیشد میخام با ی پسر کیوتِ عاشق گیم و رقابت که قلبم براش می تپه یک دست بازی بزنم فعلا هیچی رو نمیتونم باور کنم...
_بیست دیقه بعد به گیم نت رسیدیم توی اون فضای بزرگِ پر از ادمو مانیتور جونگکوک ترجیح داد علاوه بر عینک ماسک هم بزنه💖😂حالا دوباره شده بود همون پسر دو سه روز پیش... مرور خاطرات اون شب منو به وجد میاره!!! همینطور لا به لای سالن ها در جست و جوی صندلی خالی بودیم که بالاخره پیدا هم شد (جونگکوک):اتک،فوتبال،رالی یا اسکوئید گیم؟(پ.ن=2022 دیگه بازی کنسولی شم بود😂💖) (ا/ت):فوتبال دوست دارم😂😂 (جونگکوک):واقعا؟ (ا/ت):بعدشم اسکوئید گیم😍🤧 (جونگکوک):اوکی پس دو راند بازی رزرو میکنم _از همون کنار مانیتور با زدن چند کلید پولشو حساب کرد و بازیا برامون بالا امد تکنولوژی و فضای بزرگشون واقعا برام جالب بود...
_خبببب خب باید خدمتتون عارض شم که آقا همه رو برد حالا من یک دست فوتبال بردم😑چه غریییی میزنه (جونگکوک):اهایییییی بنده حسابتو دارم اصن چرا بردی من کجا اشتباه کردددممممم اصن به من چه بردی باید شیرینی بدییییی😐😂 (ا/ت):خودت گل به خودی زدی بیب _از حرص افتاد دنبالم یا جدددد پیغمبررررر (ا/ت):جونگکوک جان من نکن نکننن میریم توخیابون یهویی خطرناک میشه ها جیغغغغ😂🤣🤣(ا/ت در حال فرار...) (جونگکوک):واستا ببینم کجا درمیرییی😑😑 (ا/ت): 🤣🤣🤣اییییی کمک (جونگکوک):یاححححح _وایییی خسته شدمممم. همینطور که پاهام دیگه نایی نداشت اوشون هم استفاده کردو منو گرفت یاحححح😑 (جونگکوک):یاححح گرفتمت😂🤣 (ا/ت):😑😐 _منو انداخت رو کولش و به سمت ماشین راه افتاد...خجالت میکشیدما ولی خدایی سواری خوش میگذشت😂💖
لنگ ظهره و ما هنوز قراره بریم شهر بازی فک کنم آقا تا دلو رودمو درنیاره دست بردار نیست😐😂خدا عاقبت منو بخیر کنه......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داستانای عالی هست
خودت عالی هستی! ☆
🥺🥺💜🙂 الان جین بود میگفت : معلومه که من عالی هستم 🙂💔
جین جلوه خداست منم جلوه خدام
اون به ما یاد میده که چقدر زیبا خلق شدیم و خودمونو دوست بداریم💜😍منم به نحو خودم سعی میکنم خدا گونه عمل کنم و تماااام سعیمو میکنم جلوه مهربونیش باشم😉🍓🌺 گرچه که جین صفات دیگه ایم داره ولی خب برجسته تره رو گفتم
💜💜
😂😂😂😂😂😂😂😂😂
فدای خنده هات
عالی بودددددددددد
فدات🎉🙂
پارت بعددد
چشم