
سلام دوستان صبح بخیر ساعت ۷ صبح هست دارم مینویسم 😁😁🥱🥱🥱خوابم میاد 😅😅 خب دیگه چیکار کنم دختر روانی هستم🤣🤣لایک و نظر یادتون نره هااااا؟ وایی خوابم اومد خواااااااااااااااپییییییییش
مرینت🐞:چ........چ....چی ....دار........داری می.....گی من لیدی باگ نه بابا من فقط یه دختر دست پا چلفتی هستم لیدی باگ اینطوری نیس برای چی پرسیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ادرین🐾:هیچی فقط چون موهات،چشمات،و یکمی صدات شبیه اونه فکر کردم اون تویی ولی آره راست میگی لیدی باگ کس دیگه ای هست😁(خاک تو سرت ادرین😐)ام نمیخوای بریم کلاس مرینت🐞:او آره و باهم رفتیم کلاس من و آلیا کتاب علوم رو باز کردیم و خانم بوستیه داشت درس میداد و زنگ خورد باهم رفتیم تو حیاط نینو🐢:داری چیکار میکنی داداش؟؟؟ادرین🐾:هیچی😁 نینو🐢:تو نباید به هویت لیدی باگ پی ببری خودت میدونی که اون چی میگه این خیلی خطرناکه ادرین🐾:ولی نینو پس چرا تو و آلیا هویت همدیگه رو میدونید ولی منو لیدی باگ نه😔😣 (الهی قربونت برم آدرین ناراحت نشو😥) نینو:داداش ناراحت نشو قول میدم زود تر شدومات رو شکست بدیم شما هم هویت همدیگه رو بدونی راستی شب ساعت ۹ باید بری ادرین:نمیدونم نینو اگه لیدی باگ هم دنبالم بیاد چی نینو:نمیدونم داداش ادرین:خیل خب میرم ببینم شدومات چی میگه😠الیا🦊:چییییییییییییییییییییییی؟ مرینت🐞:اینه دیگه😐 الیا🦊:دختر متوجهی کم مونده بود آدرین هویت تورو بفهمه😨مری:میدونم آلیا باید خیلی احتیاط کنم و آلیا اونجا دوباره با آدرین یکم به پته،پته افتادم الیا: این یعنی قراره بهش بگی که عاشقشی😉مری:نمیدونم آلیا نگران این نیستم نگران کت نوارم الیا:او آره یادم رفت مرینت باید یواشکی بری ببینی چی میگن شدومات گفت باهاش صحبت داره نه جنگ مری:فکر میکنی چی میخواد بگه آلیا :نمیدونم مرینت:خیلی نگرانشم که یهو...
یهو دروغگو اومد تو. لایلا🟣:سلام بچه ها میدونم که از دستم خیلی عصبانی و ناراحت هستین آخه قبلا سرم خورده بود به تراکتور همه چیز رو فراموش کردم منو ببخش ادرین لطفا همه منو ببخشین کیم🐒:از کجا میتونیم باور کنیم که راست میگی؟؟؟لایلا🟣:دستمو گزاشتم تو پیشونی و با دستم موهاشو کنار زدم و پیشونیم دیده شد رز🐖:واییییییییی لایلا این زخمته لایلا:اره رز میلن🐁:لایلا ببخشید که بهت اعتماد نکردیم انگار واقعا داره راست میگه ناتانائیل🐓:لایلا بیا کمکت کنیم بشین تو صندلی ایوان رفت آب آورد. اگنس🐇:مرینت چرا خشکت زده نمیبینی حالش خرابه بیا کمک کن مرینت🐞:بچه ها انقدر ساده نباشین خوب به پیشونیش نگاه کنین من که زخم واقعی نمیبینم انگار رنگ قرمز پاشیده شده لایلا🟣:هاااااااع یعنی مرینت میگی من دروغگو ام حق داری اینجا جای من نیست بهتره برم یه مدرسه ی دیگه انگار مرینت راضی نیست من تو این مدرسه باشم😔جولیکا🐯:واقعا که مرینت😑😠 اگنس:ازت انتظار نداشتم مرینت باهاش اینطوری رفتار کنی بیاین بچه ها ببریمش تو کلاس لایلا تو ذهن🟣:عالیه گفته بودم زندگی مرینت رو جهنم میکنم حالا که برگشتم میتونم قدرت خودمو رو بیشتر ببینم😈😈😈😈(ساکت شو)
مرینت🐞:حسابی اعصبانی شده بودم دلم میخواست ... اگه اون روز کت نوار منو نمیگرفت تا الان ...بودمش😡🤬🤬😡😡🤬که آدرین اومد و دستشو گزاشت تو شونم ادرین🐾:دیدم همه با نگاهی اعصبانیت به مرینت نگاه میکردن انگار واقعا مرینت راست میگفت منم به پیشونیش دقت کردم لایلا یه دروغگو واقعی بود و منم با سرم نشانه دادم به بچه ها که از اینجا برن و اونا هم منظور منو فهمیدن و لایلا رو بردن کلاس و دیدم مرینت حسابی اعصبانی شده می ترسیدم شرور شه و دستمو گزاشتم تو شونش مرینت نگران نباش منم فهمیدم داره دروغ میگه انقدر خودتو اعصبانی نکن یه جوری موچشو میگیریم و اونم بهم یه لبخند زد واقعا عین شبیه لیدی باگ بود😍😍مرینت🐞:آدرین اینا رو گفت و منم یه لبخند بهش زدم اونم همینطور که یهو کلویی خانم بهترین صحنه های زندگیم رو از بین بردن کلویی🐝:ادریییییییییین هااااااااه باز با این دختره دوپن چنگ هستی😠😒😒😒ادرین:کلویی درست صحبت کن کلویی🐝:باشه آدرین ببخشید و مرینت و سابرینا شما خیلی مسخره این واقعا مسخره این 😖😖😡😠😠😡😠😠😠
ادرین🐾:ساعت ۸ نیم شد و منم یه نفس عمیق کشیدم پلک⚫:آدرین تو مطمئنی که میخوای بری دلم نمیخواد بلایی سرت بیاد😰😰😥ادرین🐾:نگران نباش پلک قول میدم از تو و خودم محافظت کنم خب💫🐾( پلک کلوزت)💫🐾هاکمات🦋: منو مایورا منتظر کت نوار بودیم😈 دیدیم داره میاد ولی لیدی باگ همراهش نبود مرینت🐞:ساعت ۹ شد و منم در حالت عالی رفتم دنبال کت نوار دیدم داره میره و رفتم تو یه پشت بام ها اونجا مایورا و هاکمات رو دیدن که منتظر کت نوار بودن کت نوار🐾:خیلی استرس داشتم و رفتم کنار مایورا و هاکمات نمیدونم کار اشتباهی میکنم یا نه مایورا🦚:خوش اومدی کت نوار .کت نوار🐾:تو یکی طاووس خانم لازم نیست بلبل زبونی کنی😡هاکمات🦋:بهت یاد ندادن با بزرگ تر ها درست صحبت کنی؟کت نوار🐾:هه شما اگه ادم درست و حسابی بودین اون وقت هاکمات:یکم جلو تر رفتم و یهو کت نوار حرکت گارد جنگی گرفت که میخواست باهام بجنگه نمیخوام باهات بجنگم فقط میخوام باهات صحبت کنم کت🐾:من هیچ صحبتی با تورو ندارم مرینت🐞:به حرف هاشون گوش میدادم هنوز چیز مهمی نگفتن ولی کت نوار داره خوب از حقش دفاع میکنه مایورا🦚:یه سوال ازت میپرسم از نوچه شدن لیدی باگ لذت میبری از یویو زدن تو سرت و اعتماد نداشتم به تو کت نوار🐾:اینکه شد ۳ تا سوال😐😑هاکمات🦋:اون هیچ وقت بهت اعتماد نداشته کت نوار اون حتی هویت ابر قهرمان های دیگه رو بهت نگفته ،اون هویتشو به کس دیگه ای گفته چرا به تو نگفته بگو چرا؟ کت نوار🐾:خب چون من نگهبان نیستم که بدونم😡 هاکمات🦋:پس چرا ریاروژ هویت همشون رو میدونه تو نه کت نوار🐾چ....چ....چی راجب چی دا....داری حرف میزنی؟؟؟؟؟؟؟

مرینت🐞:چیییییییییییییییییسس تیکی🔴:هاکمات از کجا میدونه آلیا هویت تورو میدونه😱😱😱😨😨😨مرینت🐞:حتما هویت منو هم میدونه یا خدا😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱 هاکمات🦋:اوووووووو پس گربه از این ماجرا خبر دار نشده بجاش دشمنش خبر دار شده واقعا برای لیدی باگ متاسفم که به نزدیک ترین همکارش هم نگفته بزار بهت بگم کت نوار آلیا هویت لیدی باگ رو میدونه😈😈😈😈😡😡😠😠😡😠😠😡کت🐾:دروغ نگو دروغ نگو🤬🤬😡😖😖😖😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫مایورا🦚:دروغ نمیگیم حیف که هویت لیدی باگ رو نمیدونیم ولی آلیا هویت لیدی باگ رو میدونه و برای تبدیل شدن به نگهبان کمکش میکنه حتی درباره ی استاد فو هم گفته ولی به تو درباره ی زندگینامه ی استاد فو نگفته حالا میخوای تو تیم لیدی باگ باشی یا تو تیم ما که داریم سعی میکنیم آرزوی هاکمات رو برآورده کنیم کت نوار تو دیگه داری به ۱۸ سالگی میرسی باید این جور چیز هارو درک کنی بیا با ما شو و رفتم آروم دست کت نوار رو گرفتم کت نوار بد جوری گیج شده بود انگار نظر کت نوار داره عوض میشه مرینت🐞:نمیتونستم ااین صحنه ها رو تحمل کنم چی آخه چطوری چرا چطوری میدونستن😱😱😨😨😭😭😨😨😰😰😨😰😥😥
مایورا🦚:با ما بیا کت نوار لیدی باگ لیاقت تورو نداره و یه یه دستم آموک رو زدم تو انگشتر کت نوار کت نوار من مایورام تو الان کت بلنس هستی و به ما کمک میکنی جعبه و کتاب معجزه اسا و معجزه گر لیدی باگ رو برامون بیاری در عوض ما هم ارزوی تورو برآورده میکنیم مرینت🐞:نههههههههههههههه کت نوار مقاومت کن من چیکار کردم نههههههههههههه😭😭😱😱😱😱😱😱😱مقاومت کن کت نوار خواهش میکنم😭😭کت نوار🐾:گیج شده بودم اصلا نمیتونستم تکون بخورم که یهو مایورا باهام حرف زد انگار داشتم شرور میشدم نمیخوام به لیدی باگ آسیب برسونم اونا نمیدونن قبلا شرور شده بودم کت بلنس بودم اگه دوباره کت بلنس بشم این دفع به لیدی باگ رحم نمیکنم و دستام رو گزاشتم تو سرم بهم فشار میومد هاکمات🦋:مقاومت فایده نداره کت نوار کت نوار🐾:نه.......نه........نههههههههه و یهو گفتم تبدیل اژدهایی قدرت جدیدم رو به دشمنانم لو دادم ولی چاره دیگه ای نداشتم و محکم پرواز کردم بلخره تونستم مقاومت کنم و اموک از انگشترم اومد بیرون و با قدرت اتشیم با دستم سوزوندمش 🤬🤬🤬 مایورا🦚:تونستم قدرت جدید و خیلی قدرتمند کت نوار رو ببینم که از دستمون در رفت و اموک رو سوزوند یهو سرم درد گرفت و افتادم زمین هاکمات منو نگه داشت هاکمات🦋: کت نوار از دستمون در رفت و اموک رو از بین برد ناتالی اوفتاد زمین ولی من نگهش داشتم مایورا واقعا متاسفم این نقشمون نبود کت نوار پسر ساده نیست ولی میتونم نقشه هایی در مورد آلیا سزار بکشم که هویت لیدی باگ رو بهم بگه ولی الان نه تو باید استراحت کنی مایورا مایورا🦚:متاسفم قربان و رفتیم خونه مرینت🐞:اگه آلیا رو ببینم ... خوب شد که کت نوار فرار کرد 😰تیکی🔴:مرینت حالا چی میخوای به کت نوار بگی مرینت🐞:نمیدونم آلیا و نشستم گریه کردم😭😭😭
دراگون نوار🐾🐉:بال میزدم،اشک میریختم با انگشتام اشکام رو پاک میکردم هوای آسمون🌬 خودش اشک هامو پاک میکرد😭😭 چرا........چرا😢چرا لیدی باگ باهام این کارو کرد .......چرا همه چیز رو ازم مخفی میکنه چراااااااا؟؟؟؟؟؟ از ریاروژ متنفرم تو منو لیدی باگ رو از هم جدا کردی😭😭😢😢😡😠🤬🤬😫😫😫😫😫😫😫😫تووووووووو چرا بانوم باهام این کار هارو میکنه و رفتم تو خونه تغیر شکل دادم پلک⚫:آدرین آروم باش آروم باش😰ادرین🐾:داد زدم چطوری میتونم آروم باشم پلک چطورییییییییی؟؟؟؟؟؟؟ و رفتم تو حمام🛁🚿 یکم دوش بگیرم شاید یکم حالم بهتر بشه😣لیدی باگ🐞:با اعصبانیت وارد اتاق آلیا شدم و محکم در شیشه اش رو شکستم الیااااااااااااااا🤬🤬 الیا🦊:هییی دختر چه خبرته چرا شیشه رو شکوندی؟؟؟؟؟؟؟لیدی باگ🐞:رفتم از یقش گرفتم آلیا تو به هاکمات چی گفتی هااااااا؟؟؟؟🤬🤬🤬😠👿👿👿 الیا:م......م........مر......مری....مرینت ن.......نمیدونم راااجب چی حرف میزنی؟؟؟!!!!!!!!😰😰 لیدی باگ🐞:بهم دروغ نگو 🤬🤬🤬🤬🤬😡😡😡تو چطور تونستی؟؟؟؟؟؟الیا با داد🦊:مرررییییننننت من مجبور بودم بهش بگم که هویت تورو میدونم وگرنه اون پدر مادر و خواهرام رو میکشت چاره ی دیگه ای نداشتم اونا بهم مشکوک بودن و اومدن خونم و گفتن اگه نگم خوانواده ام رو میکشن چاره ای دیگه نداشتم الان هم ساعت۱۱ شب🌃هست داد نزن لیدی باگ🐞:میدونستی بهم بگی و من کت نوار بهت کمک کنیم الان من جواب کت نوار رو چی بدم الیا🦊:چییییییی داری میگی کدوم جواب رو به کت نوار میخوای بگی متوجه نمیشم مرینت لیدی باگ🐞:من کار بدی کردم هویتم رو بهت گفتم به قول هاکمات باید به کت نوار میگفتم تو لیاقت دوستی منو نداری حقم نداری ابر قهرمان بشی😡😡😡😡حق نداری پاتو بزاری تو خونم😡😡😡😡 دیگه نمیخوام باهات دوست بشم تو کت نوار رو از من دور کردی الان که هاکمات گفتی که هویت منو میدونی خدا رو شکر که اسمم رو بهش نگفتی وگرنه ...😡😡🤬 الیا🦊:مرینت باهام دست صحبت کن لیدی باگ🐞:ساکت شو حق نداری بهم بگی مرینت محکم پریدم و رفتم خونه کلی گریه کردم😭😭تیکی🔴:مرینت آروم باش مطمئنم کت نوار تورو میبخشه مری:مطمئن نیستم تیکی. ایزی ....ایزی...تامام.....تامام...😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎 هاااااااااه خدا ساعت الان ۸نیم شد خدا بچه دستم درد گرفت درست شروع کلاسم تموم شد الان معلم حضور قیاب میکنه من دیگه برم تا پارت بعدی حدافظ عزیزای دلم نگران نباشین قرار نیست این داستان همیشه غم انگیز باشه😍😍😘😘😘 ناظر چیز بدی نداره تورو خدا منتشر کن والا الان وزایش کردم هی گیر میدی ماله بقیه رو ببینی از من بد تر هستن بعد تو میای ماله منو اِشغال میکنی؟؟؟؟؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
عالی
مرسی
عالی بود بالاخره امدددددددددددددددددد
خیلی خوشحالم کرد خیلیییییییییییییییی
از همینجا دستاتو میبوسم
اگه تونستی پارت بعد را هم زود بزار
مرسی بای بای
اخیییییییی قربونت برم که انقدر مهربونی منم دستتو میبوسم 😍😍
چشم حتما زود میزارم❤❤❤
خواهش میکنم عزیزم تنها کاری که از دستم بر میاد همینه دیگه😊😊😊😘😘😘💕💕💕💕🥰🥰🥰🥰🥰
آجو عالی بود😍😃
خیلی رمز آلود بود چون اول پارت بعدیش اومد بعد این اومد خیلی خوشم اومد😍😂😂
الهی بمیرم برا کت نوار😥😍😍💔❤❤
منم همینطور مرسی مرضیه راستی پارت بعدیت رو کزاشتی؟؟؟؟؟؟
نه آجی هنوز نذاشتم ولی شاید فردا بزارم😊❤❤❤
آها باش
بعدیییییییییییییــــــــــــــــــــــییییییی زوووووووددددددددددددد
چچچچچچچچچچچچچچششششششششششششششششششم
مررررررسییــــــــــــــــیییییی😂😂😂😐💜✌😂😂😐😗😗
خخخخخخخخخخووووووووووووووااااااااااااااااااااااااااااااههههههههههههشششششششششششش. ااااااااااااااااجیییییییئییییییی
😂😂😂😂😂😂😐😐😐💜💜💜✌✌ کیوتتتتتتتتتتتتت اجی قربونت برع الهی😐💜💚💚💚
لایک شد و اولین کامنت بعد از خودت حالم از الیا بهم میخوره🤢
من از فصل ۴ ازش متنفر شدم
دوستان آمد آمد دل خوش امد