
من قول میدم این تست رو تایید کنم (خو ناظر قول دادی دیگه دسته زنبورامو دارم میفرستم دم در خونتون بی زحمت که تایید کوچولو بکن مرس) سیلام خوب بعد سلها بازگشتم خوب رفتم خون دادم ولی هنوزنتیجه اش نیومده انقد خون اومد مامانم گفت چجوری انقد خون داری 🤣 ولی بعد چند دقیقه نمیدونم چرا استخون ارنجم تا مغز درد گرفت🙄😐 شاید چون شکسته بود خوب بزن اسلاید بعد داستانو شروع کنیم دیر شد
خب کج بودیم دادا؟ اها از زبان مرینت ساعتای 4 صبح پاشدم هنوز لباس مهمونی تنم بود لباسامو عوض کردم و به اسکار و ادرینا نگاه کردم نوکای دماغشونو بوس کردم و برگشتم تو اتاق ادرین نبود دور و برو نگاه کردم که یکی یه پخخخخ بلند گفت جیغ زدم و پرت شدم زمین (فک کنم خونمون خون اشام داره😐چون همیشه یا رو مچ دستم دو ا زخم دایره ای هست یا رو پام یه برا هم رو گردنم بود 🤣🤣🙄🙂🙂🙄😐😐) ادرین بود که با پرت شدم زمین اومد وو دستو گرفت که نیوفتم یه لگد زدم بهش و دستمو گذاشتم رو قلبم و وانمود کردم حالم بده که یکم باهاش شوخی کنم نفس نفسای الکی زدم و داشتم خودمو میزدم زمین که عین جت اومد پشتم (فصله زیاد نیست) و منو نگه داشت گفت 👱🏻♂️ یا حضرت عباسسسسسسسسسسس مرینت مرینتتتتت من فقط باهات شوخیکردممممممممممممممممممممممممممممممممم 👧🏻پخخخخخخ 👱🏻♂️یبنمجبتخابتهصخضتهاعهخهتدات یا جد ال خالق المومووووو👧🏻خخخخخخخخخخخخخخخخ👱🏻♂️مرینتتت👧🏻جاااننن👱🏻♂️نکننن👧🏻تا تو نکنی منم نمیکنم👱🏻♂️باشه مم دیگه نمیکنم
ساعت شیش اسکار و ادرینا رو هم بیدار کردم حاضر شدیم و رفتیم سر رکار وقتی برگشتیم ادرین گفت 👱🏻♂️مری؟👧🏻بله؟👱🏻♂️بریم رستوران؟👧🏻ادرینا و اسکار رو هم برگردونیم بعد👱🏻♂️پس بریم دنبالشون 👧🏻بریم 👸🏻👦🏻:سلام👧🏻سلام کی میخواد بره رستوران؟👸🏻👦🏻:منننن 👧🏻چرا مثل عضو گروه سرود میحرفین؟👸🏻نمدونم از زبا لایلا از وقتی منو به این جهنم دره طبعید کردن وای چی؟ این چیه؟ ‼⁉ سلام ملکه شیطان @_@ انافلای؟ چقد قیافت عوض شده؟؟ ‼⁉تا قبل از اینکه پیدام کنین داشتم قدرت همو افزایش میدادم (عکس انافلای تضیحات : کوامی ای از جنس شرارت قدرت : انقد قدتر داره که نمیشه شمارد فقط بگم :عناصر طبیعی زنده کردن مردگان کشتن یک ادم از بین بردن یک معجزه گر و ازاد سازی تعداد زیادی اکامو که مثل اکوما ولی خیلی پر قدرت تر تا 1000000000 اکامو میتونه ازاد کنه معجزه گرش گردنبنده و خیلی خطراک و شکست ناپذیر نقطه ضعفش رو لو نمدم) (چه چیزی ساختم)

خوب کجا بودیم؟ اها لایلا😎😎 انافلای برینگ اویل ایپاوند می (انافلای شرارت رو به وجودم بیار) حالا منتظر برای حس بد... از زبان راوی نینو: بس کن (اسم بچه الیا و نینو چی بود یادم رفته) مسخره بازی در نیار من اونو میخوام میخواممم بابا برام بگیرششش نینو: نه نمیشه اون اسباب بازی مناسب سن تو نیست //باباا باباااااااااااا هواپیما کنترلی که دیگه سن نمیخوادد (تئجه بچشون 6 سالشه تو فصل قبل 4 سالش بود) لایلا 0پرواز کن اکامو قشنگم و شرورس کن از زبا مرینت صصدای دنگ گنده ای اومد و یه جورایی ایفل داشت ترک میخوردگفتم 👧🏻مگه بابات دست بر نداشته بود؟👱🏻♂️چرا ولی اون نمیتونه همچین ابر شروری درست کنه اون حتما..👧🏻یه اکاموعهههه 👱🏻♂️بیچاره شیم رفت👧🏻تیکی اسپاتس اننن👱🏻♂️پلگ کلوز اوتتت

اواسط شکست شرور 👧🏻کت اون خیلی قویه ما هیچ وقت نمیتونیم شکستش بدیم قدرتمون داره تموم میشه چیکار کنیم؟ 👱🏻♂️نمیدونم (حالتشون همین العان) ویژژ برگشتیم به حالت عادی
میدونم جای بد کات شد ولی کاتتتتتتتتتتتتتت برای پارت بعد سه لایک و دو نظر میخوام حرف هم نباشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوب بود
ادامه بده خیلی قشنگه برای همین تایید اش کردم میشه به داستان منم یک سر بزنی
ممنون میشم
اها اوکی