
خببب ی داستان هیجان انگیز و رمانتیک برای ارمی های محترمم من خودم حدودا ۴ ساله ارمیم و عاشق پسرام
کاساندرا : ( شما) تاریخ تولد 2002 ( سن ۱۸ سال) خانواده = خواهر ( کارا ) برادر ( سونگ) پدر معروف به : دزد کوچک سابقه : دزدی . قاچاق حرفه ای در هنر های رزمی و استفاده سلاح های سرد « تحت تعقیب»
پدر من یکی از بزرگترین مافیای جهانه منم دختر بزرگشم . اههه البته داداشمم هست که از من بزرگتره و رقیب اصلیه من برای رسیذن به جایگاه مورد علاقمه لابد الان با خودتون میگید جایگاه چی ... خب بابای من ب زودی بازنشست میشه و قصد داره جایگاهشو واگذار کنه و اون بایدد برای من بشه براش هر کاری میکنم خواهرم فقط به فکر خوردنه اذیتاش ببتشتر از کمک هاشه متاسفانه داستان از امروز شروع میشه
یکی از نگهبانا : کاساندرا پدرتون کارتون داره فکر میکنم ماموربت جدیده . ( در حال تمرین بودم با ضربه پایی که زدم کیسه بوکسم پاره شد) اهه باید یکی دیگ بگیرم ( پوزخندی زدم) بریم ( رفتم سالن اصلی جایی ک بابام اونجاست دیدم برادر و خواهرمم اونجا هستن وقتش بود خودمو نشون بدم پس رفتم جلو) چیزی شذه پدر ؟ پدر : ماموربت جدیدی براتون دارم با این ماموریت جایگاه خودتونو به من ثابت میکنید . منو سونک به هم نگاهی کرذیم نگاهامون پر از خط و نشون بود
پدر ادامه داد : ما از جایگاه بالایی برخوردار هستیم و از همه بالاتریم ولی دوتا جوجه پلییس میخوان دردسر بشن . اون دوتا رو نمیشه دست کم گرفت رییس پلیس های جدید این شعر هستن . وظیفتون اینکه برید پیششون و کاری کنید بهتون اعتماد کنه تا بی سر و صدا شرشون رو بکنیم . ( با خودم فکر کرذم) منظورتون اینکه بهشون نزدیک شیم هه... این ک مثل اب خوردنه پدر : اتفاقا بر عکس اون دوتا سردترین و خشن ترین پلیس هایی هستن ک من دیدم . کارتون سخته. ( پوزخند دندون نمایی زدم) حتما ولی ما رو دست کم گرفتی یا لااقل منو . پرونده هاشونو بده خیلی زود دست ب کار میشیم
( منو کارا رفتیم تو اتاقمون ک مشترکه مشغول برسی کوهی از پرونده شدیم) جئون جانگ کوک... قیافشو این کجاش شبیه پلیسه بیشتر شبیه خلافکاراست کارا : گشنمه ای خدا کیم تهیونک شبیه کیک خامه ایه 😋 این دفعه گند بزنی مطمئن باش میکشمت اههههه کارا : باشه بابا بی اعصاب
( فردای اون روز . روز اول عملیات . ساعت ۶ صبح) ( من و سونگ و کارا جلوی در پاسگاه بودیم و من و کارا برای خودمون شناسنانه های جعلی درست کرده بودیم سونک نقش پشتیبانی داشت) ( رفتم تو با دقت همه جا رو برسی میکردم) پس این پلیسه خنک اخمق کدوم گوریه ( برای خودم رفتم تو ی دفتر و مشغول دبد زدن اونجا شذم ک یک دفعه یکی عین دیوار چین جلوم وایساد) کوک : اینحا داری چ غلطی میکنیی؟ ااااا ... هیچی ... من فقط.... ( ی نگاه دقیق تز بهش کردم و متوجع شدم خودشه ) من پلیس جذیدم قراره اینجا کار کنم اسمم پارک کاساندراست اینم رزومه منه کوک : ( رزومه رو از دستم کشید ) اهه گفتم نیروی کمکی بفرستن برداشتنن ی بچهه رو فرستادن برام ( نفسشو عصبی فوت کرد) ( اخم ترسناکی کردم میخواستم دخلشو بیارم ولی یاد ماموریت افتادم و ب خودم اومدم) اشتباه میکنی من کارم خیلی خوبه خالا بیشتر اشنا میشیم
کوک : ببینن اینجاااا بچه بازیی نیستتت ک بیای فکرر کنی تو سالللن عروسی کار میکنیی بدووون اگ اشتباهی ازت ببیننممم انقدر تنبیها میکنم و اضافه مارر بهتت میدمم ک ارزووو کنی اخراج شییییی ( با داد ترسناک) ( پوکر جلوش وایساده بودم) ( هه این نمیدونه نن بابام کیه جلو اون اشتباه کنی میزنه نصفت میکنه این دلقک منو از اضافه کار میترسونه) خیالت راحت ارشد کوک : خوبهه فردا کارمون شروو میشهه بهتره دییرر نکنیییی و دیگهه تو دفترممم بدوننن اجازه نمیااای ( درو کوبید و رفت) ( از عصبانیت الان بودد ک منفجر شمم ) خودمم میکشمت حالا ببین خودمم با دستای خودمم
پایان پارت اول امید وارم خوشتون امده باشه نظررر یادتون نره کمکم کنین بهتر بنویسم
ماچ به همه تون ارمی هاا ب امید اون روزی ک ... بی تی اس بیاد ایران 😅
باییی I purplr youu💜💜💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام من تازه با داستانت آشنا شدم مطمعنم که قشنگه
👍🏻
عالی بوددددد
راستی رمان پناه گاه یک قاتل وآرزوی پنهان رو حتماااا بخونین خیلی قشنگه درباره بی تی اس
نویسندشم شایلانه
عالیه
عالی بود این اولین رمانیه که تو فضای مجازی میخونم.عالی بود واقعا
عالی بود
تهیونگ کیک خامه ای خودم😂😂😂😂
عالیه
خوب بود
خوبه
قسمت بعدی رو کی میزاری