
سلام دوستان امید وارم خوشتون بیاد و کامنت هم بزارید 💗💗
از زبان مرینت :وای خدا دوباره یکی شرور شد😒 تیکی خال ها روشن. تبدیل شدم و رفتم به برج ایفل کت نوار اومد و گفت سلام بانوی من چه خبرا؟ گفتم الان وقتش نیست حواست به کارت باشه گفت اوه بله ببخشید 😅
بالاخره شرور رو شکست دادیم 😊روز خیلی سردی بود گفتم:خب دیگه من برم خداحافظ 👋کت نوار گفت :؟ باشه بانوی من هر دوتامون داشتیم میرفتیم که..
از زبان کت نوار :داشتیم میرفتیم که یکدفعه لیدی باگ عطسه کرد بعد از عطسه حالش یکم بد شد😟 من گفتم :حالت خوبه بانوی من؟ گفت :آره... آره خوبم بهتره دیگه بریم الانه که برگردیم به حالت عادی و دوباره عطسه کرد و رفت
آدرین:کابوس دیده بودم لیدی باگ تو دریا غرق شده😬😟😟همش فکرم به اینا بود که دیگه تاقت نیاوردم و تبدیل به کت نوار شدم و رفتم بیرون نشستم رو پشت بوم از زبان مرینت :از خواب بیدار شدم و گفتم تیکی حالم اصلا خوب نیست میخوام برم یه هوایی بخورم تیکی خال ها روشن 🐞تبدیل شدم به لیدی باگ و رفتم رو پشت بوم کت نوار رو دیدم که داره به آسمان نگاه میکنه رفتم پیشش
کت نوار :تو فکر لیدی باگ بودم که خودش اومد گفت :سلا کت نوار منم گفتم :س.. سس.. سلام بانوی من اینجا چیکار میکنی؟ لیدی باگ :حالم اصلا خوب نیست اومدم هوا بخورم. تو اینجا چیکار میکنی؟ کت نوار :یه کابوس خیلی بد دیدم بانوی من اومدم که یکم آروم شم اشکال نداره یکم درد و دل کنیم😊 لیدی باگ :حتما 🙂
لیدی باگ :خب چی میخوای بگی؟ کت نوار :چیزه ام.... ام تو گفته بودی یک نفر دیگر رو دوست داری دیگه 😶 گفت آره من گفتم :میتونی بگی اون آدم خوش شانس کیه یعنی خوش شانس که نه.... یعنی آله.. آره.... اصلا ولش کن 😅😶میتونی بگی کیه؟ لیدی باگ:
لیدی باگ :کت نوار بهت گفته بودم که بعد بازم سرفه و عطسه کرد یکدفعه ای حالشبک بد شد گفتم :بانوی من حالت خوبه دستم رو گذاشتم رو پیشونیش وااااای واقعا داغه داشت تو تب میسوخت😟 و همینجوری داشت سرفه میکرد🤧گفتم :بانوی من هنوز میتونی راه بری؟ گفت :آآ... آره... آره میتونم راه برم 🤧گفتم پس برو خونه و استراحت کن گفت باشه و به سختی رفت 😟
مرینت : وای اصلا حالم خوب نیست و ٣ بار عطسه کردم 🤧🤧🤧🤧🤧🤧🤧 تیکی :مرینت چرا یکدفعه ای حالت بد شد گفتم :نمیدونم شاید چون تو هوای سرد جنگیدم سرما خوردم تو همین خیال ها بودیم که پدر و مادرم اومدن تو اتاقم گفتن وای مرینت عزیزم حالت خوبه؟ چت شده این هفته که مدرسه تعطیل بود تو جایی نرفتی😟 من مونده بودم چی بگم گفتم :آره تو پشت بوم خوابم برده بود و فکرکنم سرما خورم 😅و عطسه کردم 🤧 مادرم گفت اشکال نداره عزیزم الان برات چای با نبات میارم بعد گونه من رو بوسید منم گفتم ممنون مامان 😘ممنون بابا😘دوستتون دارم😘
پدر و مادرم رفتن بیرون منم دوباره رفتم رو پشت بوم دیدم کت نوار هنوز هم رو پشت بوم یکی از خونه ها نشسته و تو فکره 😟باخودم گفتم امشب چش شده 😟😟😟 که یکدفعه ای روش روکردبه من من دست و پا چه شدم و افتادم 🤪کت نوار اومد رو پشت بوم اتاقم وگفت حالت خوبه و دستش رو آورد جلو منم دستش رو گرفتم و بلند شدم. گفت ببخشید ترسوندمت گفتم نه نه اشکال.... تا خواستم بگم نداره عطسه کردم 🤧
کت نوار گفت :حالت خوبه 😟 من گفتم آره ولی سرم درد میکنه میتونم برم بخوابم 😁 کت نوار گفت:البته بفرمایید تو دیگه مزاحمت نمیشم ولی چه جالب لیدی باگ هم امروز حالش خوب نبود 😁امید وارم هر دوتاتون زود خوب شید 😊گفتم :آ.. آ.. آها.. خبر نداشتم لیدی باگ هم حالش خوب نیست 😅تو دلم گفتم وای دوباره گند زدم 😵 گفتم مم.. ممنون کت نوار😅 بعد من رفتم تو اتاقم و کت نوار هم رفت باز هم رو پشت بوم نشست 🙁که......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
لطفا دنبالم کن تستت عااااالی بود خیلی جالب بود بقیه اش هم بگو
عالی
ممنون❤
باحال بود😂
مامانا گیر دادن به چایی نبات🤣
دقیقا🤣🤣
چه خارجی چه ایرانی
دقیقا 😅😅😅
خیلی عالی بود داستان منم بخونید تازه نوشتم تا بیاد طول می کشه اسمش هست مسافر زمان مسافر مکان
حتما 🙏
ممنون از همگی ❤️💝😉😘
قشنگ بود
چشم ailar جان😘
ممنون زهرا جون 😍
حتما پارت های بعد هم در راهه😊
عالییییییییییییییییییی بود بهترین داستانی بود که خواندم محشرههههههههههههه آفرین همینجوری ادامه بده بهترین داستان میشه
به داستان منم سر بزن