هاییییی بعد از مدت ها اومدم بالاخره بله یه رمان جدید هم آوردم امیدوارم خوشتون بیاد
با دو وارد ساختمون شدم و کارتم رو گرفتم جلوي سرباز، نگاهي بهش انداخت و بالحن سردي گفت:اين يعني چي؟
در حالي که هول شده بودم کارتم رو برگردوندم و بهش نگاه انداختم، تف تو مخت
دختره ی خنگ!
سعي کردم خودم و ضايع نکنم براي همين با لبخند کارت مليم و گذاشتم توي کيفم
و کارت ورود رو در آوردم که نگاه بيتفاوتي انداخت و گفت: ميتوني وارد شي.
لبخند قدر داني زدم و گفتم:
مرسي.
سريع از بين اون دستگاهها عبور کردم و دوربينم رو از توي کيفم در آوردم.
لبخندي از روي شوق زدم و سريع سوار آسانسور شدم و دکمه ي 20 رو فشردم؛ توي
پوست خودم نميگنجيدم! پاهام رو از روي خوشحالي و استرس ميکوبيدم به کف
آسانسور! تو آيينه آسانسور خودم رو نگاه کردم و موهام رو با شالم درست کردم!
چشمهاي آبي و پوست سفيد و لبهاي صورتيم تضاد خوبي رو توي صورتم
ايجاد کرده بود.
موهاي مشکي براق و ابروهاي خوشگل و خوش فرم مشکي، من از خودم تعريف
نکنم کي تعريف کنه؟
پوزخندي زدم و روم رو از آيينه گرفتم که در آسانسور باز شد. سريع از آسانسور زدم
بيرون و به جمعيتي که با شوق و ذوق به حرفهاي مرد راهنما گوش ميکردن، نگاه
کردم!
20 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
های صویتی✋🏻
تو به مهمونی من دعوت شدی😊
یه تست در مورد لباس و ارایش و... بساز البته اگه دوست داری🥰
راس ساعت ۵ مهمونی دارم به مناسبت ۱٠٠ تایی شدنم💯
یادت نره کایوط 😋
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بای😍
تنکس😘
خیلی خوب بود
لایک کردم
فالو کنید بک میدم
Thank you for your comment🙂✨
حتما فالوتون میکنم