اینم از پارت ۸
من: محکم تابم بده
اونم همش خنده الکی تحویلم میداد تا جلب توجه نشه خلاصه راضی شد تاب بده اروم تابم میداد واسه همین گفتم: داری بچه تاب میدی تند ترـ
بعد از گفتن این حرف کاملا پشیمون شدم چون ماتیکان سرعتشو بیشتر کرد خیلی وحشیانه تاب میداد خیلی ترسیده بودم زنجیر تاب و محکم تر گرفتم و چشامو محکم بستم حالم داشت بد میشد واسه همین اروم گفتم:بسه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
عالیههههه عالی عالی عالیییییی ممنووونم که داری ادامه میدی خیلی خوبه من خیلی ناراحت بودم که دیگه ادامه نمیدی ولی الان که دیدم داری مینویسی خیلی خوشحال شدم ممنووووووون🥺😍👍😜❤🥰🤩
خواهش میکنم 💞💞💕💓
خیلی قشنگه💛
😍😃
من تازه شروع کردم بخوندن داستانت خیلی قشنگه
فالوت کردم دوس داشتی ب داستان منم سر بزن ی پارتشو گذاشتم فعلا
مرسی عزیزم❤حتما❤🙂