از زبان نویسنده:
تهیونگ:وایسا هانا ......هانا .چرا
تهیونگ .اخه ... هیچی بعدا می فهمی
هانا .باشه
تا اتاق هانا باهم اصلا حرف نزدند
تهیونگ . هانا میتوانم یه چیزی ازت بپرسم
هانا .اره بپرس
تهیونگ. تو بایست کیه ؟
هانا. کوک ...... تهیونگ. چیییییی
هانا.شوخی کردم تو
تهیونگ .وای من .... هیچی اینم اتاقت
هانا.ممنونم
جین .غذا حاضرهههه
همه . آمدیم
از زبان نامجون
داشتیم غذا می خوردیم سر غذا همش تهیونگ هانا رو نگاه میکرد
دیگه مطمئن شدم که این بچه یه چیزیش
شده (به ،بایس من اینطور نگووو)
از زبان هانا.
غذا تموم شد منو کوک ظرف هارو شستیم
شستن ظرف ها که تموم شد
همه یه استراحت کوچیک کردیم
که همه با داد جیهوپ پریدیم هوا
جیهوپ. بچهههه هااااا بچههههه هاااا
همه .بلههههه چی شده
جیهوپ. خبر جدید رو شنیدید؟
ما .چه خبری؟
جیهوپ . فردا کنسرت داریم
همه .یااااا چرا زود تر نگفتن
جیهوپ .اینا مهم نیستن همه برین اتاق تمرین
بعد از ۵ ساعت تمرین
آمدیم و یه پیتزا برای شام خوردیم و لالا
کردیم
نکته.بچه ها اینجا بی تی اس و هانا
میرم به آمریکا
از زبان هانا
صبح زود بلند شدیم من یه لغمه دهنم
گذاشتم و رفتم به اتاقم همه زود وسایل مون رو جمع کردیم
ماسک زدیم و
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
زود زود بزار پارتا تو من دوس دارم فیک تو
شعر سرودم برات 😍😍😍😍
عالییییییه پارت بعدو زود بزار لطفا🥺💜😍🤗👍
ممنون
چشم
میخواهم زود بزارم تا یه داستان جدید به اسم بند مافیا بنویسم
پارت بعد رو گذاشتم تا ببینم کی منتشر میشه
چقدر عالییییی ادامه بده 😍🤗🥰😜
خیلی ممنوونننن