سلام این پارت و با کمک یکی از دوستام نوشتم
دیدم که ی صدای شکستن میاد دیدم کت نوار داره بطری رو میشکنه دبگه طاقت نیاوردم رفتم حلو کت نوار چیکار... کت نوار:سلام لیدی چطوری بیا میخوام ی چیزی بهت نشون بدم لیدی باگ:هی تو خجالت نمیکشی ..... راوی:که یهو کت اومد جلو دهنشو گرفت و بردش یجا نزدیکای خونه اقای اگراست لیدی باگ بهت کت گفت اینجا کجاست چیکار داری بعد کت گفت...
این ی خونس قول میدم اگه هویت همو بفهمیم تا اخر عمر باهم تو این خونه زندگی کنیم که یهو اومد تا گوشواره های لیدی باگ رو بگیره لیدی باگ جاخالی داد طوری که کت رفت تو دیوار لیدی گفت..
اینجا خیلی قشنگه ولی ما نباید هویت همو بدونیم اینجوری ممکنه تو روابط کاری دچار مشکل شیم(دقیقا منظورت چه کاریه🙄 لیدی باگ:خفه شو..) یکدفعه صدای انگشتر ادرین اومد
(ببخشید سوتی دادم صدای انگشتر کت نوار اومد) رومو اینور کردم دیدم کت بیهوش وای خدا حالا چیکار کنم...
خب از اینجا به بعد و میزارم به عهده دوستم من حدودا یه پنج شیش روزی نیستم و دوستم احتمالا خواهد بود بجای من پس اگه کاری داشتین بهش بگین خدافس🤗
لیدی باگ:حالا چیکار کنم بدبخت شدم.. که یهو کت تبدیل ادم شد وای خدا یعنی ادرین همون کت نوار یا کت نوار همون ادرین!!(چقدر تو زرنگی افرین خب هردوش یکیه)بردمش خونشون و فردا صبحش
دوباره با صدای تیکی بلند شدم ولی ایندفعه ناراحت بودم چرا این همه مدت در اصل به ادرین جواب منفی میدادم که یهو دیدم همه تو حیاط مدرسه جمع شدن رفتم جلو از الیا پرسیدم چخبره الیا گفت دختر چون همیشه دیر میای خبرا بهت دیر میرسه ادرین بهترین مدل شهر شده...
تو دلم گفتم وای خاک تو سرم که این همه مدت به این مدل خوشگل و جذاب جواب رد میدادم بعد زنگ خورد رفتیم تو کلاس که یهو ی پسر جدیدی وارد شد وای اون پسر خیلی زیبا بود
خب بقیه داستان برا پارت بعدی امیدوارم دوست داشته باشین
تا درودی دیگر بدرود(مثل پایان همیشگی مرصاد)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بعدی رو لطفا بزار
عالی بود
لطفا بعدی رو بزار.