6 اسلاید صحیح/غلط توسط: cheshire انتشار: 3 سال پیش 24 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب خب من برگشتم ناظر منتشر کن
نکات رو تو پارت های قبل گذاشتم
۱۸_صبح میشود و ساعت پنج از خواب بیدار میشوم و به سالن می آیم کسی آنجا نبود هیچکس بیدار نشده بود پس گوشه ای نشستم و با خودم فکر کردم درباره جک راستش من اول از جک میترسیدم ولی شب که اخلاقش رو دیدم نظرم عوض شد اون یه دزد دریایی با نمک ترسو بود با اینکه سه روز بود اون رو دیده بودم احساس کردم واقعا عین بابای آدم ها هست البته بابای من خیلی بد اخلاق بود من دارم با بابا های ملت مقایسه میکنم یه جورایی احساس کردم به اون لایقم نمیدونم چرا اون برام عین یه بابا شده بود از یه طرف هم که من رو نجات داده بود و برام ارزش قائل بود توی همین فکر ها بودم که بدو بدو یکی میاد با لباس خواب پایین الیزابت بود با استرس گفت ویلیام!ویلییییام!ویلیییییااااممم!بعد به منگفت ویلیام رو ندیدی؟گفتم نه سر همین داد ها جک هم از خواب بیدار میشه و میاد و میگه این همه صدا برای چیه؟و الیزابت میگه ویلیام رو ندیدی؟جک هم میگه خب امروز ساعت دوازده شب شروع شده پس ویلیام هم ساعت دوازده شب پاشو از خشکی بیرون برده الیزابت غصه میخورد و میرود به اتاق خواب جک من رو میبینه و میگه تو چرا رفتی کنج دیوار؟منم گفتم همینطوری جک گفت خودتو آماده کن بریم مروارید میخوام شمشیر بازی یادت بدم منم تعجب میکنم و میگم من که شمشیر ندارم جک میگه ویلیام قبلا آهنگر بود تو این خونه شمشیر زیاد هست یکی درست حسابی پیدا میکنم بریم تو هم یه نامه برای الیزابت بنویس بچسبون به دیوار چون الان رفت بخوابه سو آن ها هم زود خوابشون میبره من نامه رو مینویسم و وسایل رو جمع میکنم جک هم میاد و میگه ببین چه یافتم از شمشیر خودم خیلییییییییی بهتره منم میگم خب چرا برای خودت بر نمیداری مال خودتو بدی به من جک هم میگه اسپارو حرمت جدش رو نگه میداره و منم تشکر میکنم و وسایل را برمیداریم و در خانه را باز میکنیم و یواشکی میبندیم و از خانه خارج میشویم و به سوی مروارید پیش میرویم
-به مروارید میرسیم روی عرشه میرویم و جک میگه استراحت کن یه ربع بعد شروع کنیم بعد هم دستور میده:لنگر ها رو بکشید بالا راه بیفتیم ببینم قطب نما وی نشون میده جک که این حرف رو میگه من میپرسم خب قطب نما شمال رو نشون میده دیگه اون قطب نما خرابه جک هم میگه یه راز بزرگی هست درباره این قطب نما اونم اینه که جهت چیزی که از ته دلت میخوای رو نشون میده الان بدم دست تو یه جهت دیگه رو نشون میده و من در تعجب غرقم بعد جک میگه گیپس روی .عرشه رو یه خورده خلوت کن جا باشه گیپس:بله قربان بعد میگه:حالا شد خب آرابلا بیا ببینم پاشو بیا من هم شمشیرمو بر میدارم میرم بعد جک میگه خب اول هیچی نمیگن با سوت گیپس بیفت به جون من نگران نباش به من چیزی نمیشه منم فقط دفاع میکنم حمله کم میکنم منم میگم باشه و گیپس سوت را میکشد من ناخودآگاه به جک حمله میکنم و جک هم دفاع میکنه و درست عین فیلم ها میشه تا حالا اونقدر با استعداد تو عمرم سمیر بازی نکرده بودم جک میگه واوو خیلی خوبه تا حالا جایی کردی یا کلاس رفتی منم گفتم نه خودمم نمیدونم چرا اینطورم بعد میگه حرکت دست هان خیلی خوبه حرکت پاهات هم بد نیست عالیه دربرابر یه دزد دریایی خیلی خوبه من خوشحال بودم میگه خیلی خب حالا استپ کن و من هم استپ میکنم و میگه میخوام الان حمله کنم توهم میتونی فرار کنی از طناب اینا بگیری منم قبول کردم و شروع کردیم جک به من حمله کرد باز عینهو فیلم ها شده بود بعد من پریدم روی نوک عرشه از طناب محکم گرفتم و خودمو پرت کردم اونور عرشه جک خودشو بهم میرسونه و باز شمشیر بازی میکنیم میگه در برابر دزد دریایی خیلی خوب دفاع میکنید فقط حرکت پاهات یه خورده اشکال دارن باید رو اون کار کنیم فرارت هم که عالیه من هم لبخند میزنم و جک میگه میتونی استراحت کنی بعد بیا یه خورده حرکت پا یادت بدم
۲۰داشتیم استراحت میکردیم که یهو از وحشت مردم یه کشتی اسکلتی انگار میخواست مروارید رو بخوره داد کشیدم جک گفت:سالازاااارررسالازار:ببینید کی برگرشته اعلام جنگگگگگ جک هم میگه بجنگییییدددد دختر بچه تو همون همقبچل میکنم اول به ادا های اونا نگاه میکنم و بعد راه میفتم من میپرم به کشتی دشمن که آدم علی نیمه مرده میبینم و از وحشت سکته میکنم سعی میکنم دفاع کنم فکر کنم جک متوجه میبود یهو دیدم از همه جهت محاصره شدم خودشم میگفتن جیغ بکشی میمیری من رو به رو طبقه پایین کشتی میبرن و توی یه سیاهچال کوچیک حبسم میکنن منم از پنجره کوچیکش سعی میکنم به دریا نگاه کنم شروع به گریه کردم خیلی غصه میخوردم هیچ کاری نمیتونستم کنم و پیش یه مشت آدم نیمه مرده وحشتناک و توی یه سیاهچال یه کشتی جن زده حبس شدم پس شروع به اعتراض کردم و داد کشیدم با من چیکار دارین من که بیگناهم منو آزاد کنیم من یه بچم که فکر کنم کاپیتان کشتی میادفکر کنم جنگ تموم شده بود و از مروارید خیلی دور شده بودیم کاپیتان وحشتناک میاد و شروع به گفتن داستان میکنه و (داستان دزدان دریایی کارائیب ۵)میگه ترنر ما رو نتونست بکشه و ما نجات یافتیم و باز هم راه جدمو ادامه میدم حالا خفه شو که میخوام تورو برا جک گروگان بگیرم تا قطب تماشو بده منم میگم اون اینکارو نمیکنه! میگه یه بار دیگه اضافه حرف بزنی میمری به میره و منم خفه میشم و میشینم روی یه گوشه گریه میکنم
تامام این پارت منتظر پارت بعدی باشین من برگشتم فقط داستانمو میزارم
نظراتتونو کامنت کنید لایک یادتون نره
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
میگم کی پارت بعدو مینویسی ما فسیل شدیم😐🕶
وای ببخشید مدرسم اونقدر تکلیف و امتحان زیاد میده که نمیتونم بنویسم ولی چون آخرای دی امتحان انشا دارم باید برخورده با نوشتن اون تمرین کنم شما حالا دو هفته یه هفته ای صبر کن میزارم
وقتی گذاشتم همینجا ریپلی میزنم بهت
میدونم این امتحانا واقعا خیلی رومخن=/☁️
اوکی=]☁️
پارت جدید رو گذاشتم صف بررسیه
عالیییی
مرسییییییی
پارت جدید رو گذاشتم صف بررسیه
چهعجببعدصدهاسالبالاخرهداستانتامد😂
والا مدرسه در حال جرواجر کردن منه
مدرسهدرحالجرواجرکردنهمس🥲
محض اطلاع اسلاید چهار نوشتم جک متوجه نبود غلط املایی زیاد دارن