با دهن باز به استاد که داشت برای پنجمین بار ویس رو گوش میداد نگاه میکردم که متوجه نگاهم شد و گوشی رو انداخت تو کیفش و رو به من گفت =میدونم که خیلی شوکه شدین ولی این مسأله خیلی مهم و نباید احساسی باهاش برخورد کنید ... ( حرفش رو قطع کردم و با بغض که وسط گلوم گیر کرده بود گفتم ) + شما کی هستین و اینو از کجا اوردین و چه اتفاقی برای پریسا افتاده ؟؟ . ( استاد عصبی پوفی کشید و به موهاش چنگ زد ) = خانم سرمست ، میدونم که خیلی ترسیدید و نگران هستید ولی
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
سلام
النا هستم ولی این اکانتم پرید و ادامه اتاناز تو این اکانت
اتاناز 6 در صف برسیه
مرسیـ
عالی بود ♥♥
میای با هم آجی شیم من زهرا هستم😍😘
داستان رو لطفا احساسی کن قشنگ میشه
باشه عزیزم 💖 اره داستانش عاشقانه هم هستش
اره . یعنی من یکی خوشحال شدم که مهدیه رو چزوند با اینکه خودم نوشتم داستان رو
عالی بود🧡😂