سلام سلام به همه گی دوستان شرمنده تستام دیر منتشر شد😃 خبببب بریم سراغ داستان😉
بابا رو قیافه خشمگین دیدم😮
سلام کردم گفت: مرضیه خانم کجا بودی😡 گفتم: رفته بودم دانشگاه بعدش رفتم کافی شاپ با سپیده قرار درسی داشتیم گفت: مطمعنی با سپیده خانم بوده؟ گفتم.. خب.. اره خب😆 به نگا بهم کرد گفت: مطمعنی😒 گفتم اره😐 گفتم چطور؟؟ گفتم : بابا چیشده سوال پیچم میکنید؟ گفت: هیچی😒 فقط محض اطلاعت داشتم تو همون کافی شاپ مورف یه قرار کاری داشتم که شما هم اونجا بودی و با جواد جوادی حرف میزدی😠
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
وای عالی هستی... خیلی خوب بود کیف کردم🤣
پارت بعدییییی😁😁😁😁
سلام مرسی از نظراتون من این داستانو از خودم نوشتم چون همینجوری وقتی فصل سه تموم شد خودم به جای کارگردان برنامه داشتم😂 خیال پردازی اینا دیگه برداشتم خودمو تخلیه کردم رو تستچی😁
😐 این چه سمی بود دیگه 😂
ولی دمت گرم باحال بود
یک سوالدارم سازنده محترم
این داستان واقعی یا از خودت نوشتی
لطفا جواب بده زودتر ممنون
عجب داستان جالبی.
من معمولا داستان های داخل تست چی رو نمیخونم ولی کنجکاو شدم اینو حتما بخونم.
پس همراهان نویسنده تا آخر آخرش(^^)