این هم چهارم ❤امیدوام خوشتون بیاد
برگشتی تا بری کافه که یهو محکم خوردی به یه ادم ، جوری که افتادی . سرت رو بلند کردی دیدی تهیونگه داره نفس نفس میزنه و یه چیزی هم دستشه ( دستش رو گذاشته رو پاش . دیدن وقتی ادم میدوئه چطوری میشه دیگه ) تهیونگ : ب.. ب .. خشید نمی ... دونم ... چرا ... هر.. وقت میبینمت بهت برخورد می کنم ت...ت..تو ...گو..شی..گوشیت رو.... وای(از خستگی و نفس نفس زدن این رو گفت) ... جا .. گذاشته بودی . خوشحالم که هنوز نرفتی . گوشیت رو بهت میده و میگه : حیلی حواست بهش باشه البته بیشتر حواست به خودت باشه ببینم صدمه که ندیدی؟ ا/ت :نه من واقعا ازت ممنونم خیلی نمی دونم چطوری ازت .... ببخشید نمی دونم چطوری ازتون تشکر کنم . تهیونگ : راحت صحبت کن و میشه بهم بگی ته ته و من هم مخفف اسمت رو بگم البته اگر مشکلی نیست ( دوستان یه چیزی رو یادم رفت بگم می دونم یه جوریه که صدای پای تهیونگ نشنیده باشین ولی خوب تخیلیه و من چون اسمم نیلوفره مخفف اسمم رو میزنم نیلو خیلی ببخشید) ا/ت : خوب من خیلی هم خوشحال میشم تو رو ته ته صدا کنم مخفف اسم منم نیلوئه ایشین اینا صدام می کنن دیونه
تهیونگ : میشه شماره تلفنت رو داشته باشم نیلو ؟ ( برای عکس تو از اون شماره گرفته بودی نه اون از تو) ا/ت: بله حتما . و شمارت رو میدی بهش بعد میگه : خیلی مراقب خودت باش دوست دارم بایی . و میره . تو با خودت میگی : چی ...چ...می گفت؟! گفت دوستم داره ؟ الپمکان نداره کراشم که یه ادم مهربون و جذاب و .... از من بی احساس ( خوصوصیات خودم رو دارم میگم ) زشت و بی عرضه خوشش بیاد احتمالا اشتباه شنیدم .حالا بیخیال اما چیزی نیست که بخوام همینطوری ازش بگذرم حالا ایشین میگه بیدارم یا نه . وای خدا چه روز هیجان انگیزی بود ازت ممنون بخاطر شانس هایی که افریدی و همینطور بینهایت ممنون که بی تی اس رو خلق کردی
میری سمت جایی که معلمت اینا هستن ولی پیداشون نمی کنی هرچقدر میری اینور و اونور می بینی نیستن با خودت میگی : وای شت گم شدم حالا چی کار کنم . 💡🤓می تونم به ته ته پیام بدم شاید کمکم کنه بهش پیام میدی - سلام ته ته- سلام، فکر نمی کردم به این زودی قرار بزاری😅-خوب راستش نه .... - چیزی شده ؟! اتفاقی افتاده ؟ نکنه افتادی پات شکسته باشه زودتر بگو چیشده می خوای بیام برسونمت بیمارستان ؟- نه نه فقط خواستم بگم که من گم شده ام میشه بهم کمک کنین؟ - اهان حالت که خوبه - اره نگران من نباشین - خوب خیالم راحت شد . پس گم شدی ؟! یه ادس بده میام دنبالت - عکس جایی که هستی رو میفرستی - فهمیدم کجایی الان میام دنبالت .
نشستی و منتظر گود بوی بودی . داشتی فکر می کردی : یهنی واقعا از من خوشش میاد؟ وای من که عاشقشم . چرا اخه اینقد نگران من بی عرضه بود ؟ میری برای اینکه مطمئن شی که نگرانت بوده یه بار دیگه چتتون رو می خونی . باورت نمیشه . انگار واقعا تهیونگ دوست داشت . صدای دویدن یکی اومد فکر کردی ته ته ست ولی برگشتی و دیدی جنی از بلک پینکه صورتت رو زود اوردی پایین جنی : اا..ببخشید شما باید از اون بچه هایی باشین که از ایران اومده درسته؟ ا/ت : درسته ( صورتت پایینه) جنی : عینکت برام یکم اشناست...(ویکم بهت دقت می کنه) تو ا/ت هستی ؟! ا/ت : بله شما جنی هستید درسته؟ جنی : واییی واقعا خودتی؟ نمی دونی لیسا و جیسو و رز اگر بفهمن تو اینجایی چقدر خوشحال میشن . خوب اینجا چی کار می کنی ؟! می تونی بیای .... ا/ت : ببخشید وسط حرفتون می پرم اما فقط اعضای بی تی اس می دونن من اینجام و من خیلی خجالتی هستم و دوست ندارم کسی بفهمه من اینجام ببخشید خیلی متاسفم .
جنی : نه بابا اشکال نداره فقط خوشحال می شدیم بیای خوب امیدوارم بازم ببینمت من دیرم شده باییی🖐ا/ت : خدافظ منم امیدوارم ببینمتون . چند دیقه ی دیگه میشینی تا ته ته بیاد
تهیونگ میاد و میگه: وای ا/ت خیلی ببخشید دیر شد منم مثل تو داشتم یه جا رو اشتباه میرفتم😅ا/ت : نه اشکال ندا.... گوشیت زنگ می خوره معلمتونه . بر میداری و میگی : سلام-سلام دختر کجا رفتی چرا نمیای؟- ببخشید گم شده ام الان از یکی کمک میگیرم فقط میشه شما هم از جایی که هستشن یه عکس بگیرین؟- باشه فقط زود بیا منتظرتیم 💙-باشه فعلا خدافظ. به ته ته میگی : ببخشید معلمم بود بهش گفتم عکس بفرسته . ته ته : اشکال نداره عش... خوب حالا فرستاد . ا/ت : یه لحظه صبر کن.... اهان فرستاد ... اینجاست . برای اینکه عکس رو بهش نشون بدی باید بهش نزدیک میشدی که حتی نفس کشیدنش . وقتی داشتی بهش عکس رو نشون میدادی داشت بهت نگاه می کرد 😭😭😭یه دفعه چش تو چش شدین بعد گفت : ب... ب ... ببخشید می دونم اینجا کجاست . دنبالم بیا .
وسایلت رو جمع می کنی و دنبالش میری . وقتی میرسی به معلم هات از ته ته تشکر و خدافظی می کنی اون هم میگه : خدافظ نیلو امدوارم دوباره ببینمت. معلم هات هم از وی تشکر می کنن و میگن : بچه ها برین توی اوتوبوس فردا صبح زود برنامه ی هیجان انگیزی داریم .😜 ا/ت: مهم نیست امروز بهترین روز بود . خانم.....: خوشحالم اینطور بوده . ایشین نیشگونت میگیره و میگه : تو که داشتی بخاطر اینکه اونا شناختنت من رو می کشتی حالا با یکیشون قدم میزنی احمق؟ ا/ت : نه ببخشید ولی واقعا عالی بود ❤💙
دوستان خواستم بد جا کات نکنم و دیگه هیچی به ذهنم نمی رسه . ولی ادامه داره ! فراموش نکنین!
امیدوارم خشتون اومده باشه...
خدانگه دار
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیی
تو رو جدت پارت پنججججججججججججج بزاررررررررزززز و شیششششش...
عالی بود پارت بعد لطفاً 🌹👌👌
پارت پنجججججججج
جان تهیونگ عاشق پارت پنجو بزار😂
عالیییییی بهترین داستانی بود که خوندم پارت بعدی رو هم زود بزار تحمل ندارم ببینم چی میشه
راستی من از میرکلس گذاشتم پارت دوم رو هم دارم مینویسم اگه خواستی بخون 😊😊😊
یا بنر قمی هاشم
هر پارت عزرائیل رو دیدم بعدی کجاست
بابا تو معرکه ای پارت بعدی لطفااااااااااااا
عالی
عالییی منتظر پارت بعدی هستم ❤
فقط باید تا هفته ی بعد منتظر باشین ببخشید