
های گایز😍✨ اومدم با یک داستان خفن و باحال 😼✨ خیلی خیلی قشنگن مثل داستان قبلی میدونید من عاشق داستان نوشتن هستم😍💞خیلی باحاله 😼✨من تا الان داستان کسی رو نخوندم😍خیلی باحاله بیاین و سرگرم شید کپی ممنوع هشتاد😍😋 فداتونم کامنت فراموش نشه😳😳✨
های گایز 👻👻من ادرین اگراست هستم یک پسر ۲۰۰۰ساله😍✨ اشتباه نشه من یک دراکولا یا همون خونآشام هستم✨🙈 کسی کنی بالاترین. بهترین قدرت درست رو در صلح طلبان داره من قدرت ورد خوانی ذهن خوانی و جابه جایی وسایل 👻✨پرواز که بال های خیلی مشکی و قرمز بلندی دارم و کنترل قدرت اتش رو دارم😍در اصل من توی دنیای انسان ها زندگی میکنم و شناسنامه جعلی من اینکه یک پسر ۱۸ساله ام✨من جانشین پدرم شدم اونم دیورز حاکم همه صلح طلبان ✨⚽ در اصل ما دو گروهیم صلح طلبان کسی که با انسان ها مشکی ندارم😳انتقام طلبان ✋کسی که از انسان ها سو استفاده و نفرت داره در اصل من میتونم قدرتمند رو کنترل کنم توی دنیای انسانی و اگه کنترل کنم خودم رو چشمام یک سبز کشنده است😼😎💞و اگر عصبی یا...بشم چشمام به زنگ خون میشه یعنی قرمز😶و مو های بلوند دارم و در دنیای انسان ها یک مدلم👻✨ما یک دمای دیگه هم داریم جایی که همه اونجا خونآشام هستم ولی توی دمایی که زندگی میکنیم ه کلی خونآشام هست من یک پسر قدبلند با قد ۱۷۸😎😋دخترکش😂(راست میگه 😐💔)جنتلمنی خوش گذرونم ولی با همه ای دختر های دنیای انسان ها و خونآشام ها مشکل دارم ولی دور بسیار بسیار شلوغ هست💞😼 من عش*ق*م رو از دست دادم اون ملکه ای💞🎋 من بودو باهم ازدواج کرده بودیم اون توی دورگه بود همون خونآشام هم انسان 💔😳 اون 100سالی کیه ک نیست و دنیای و ال و وی من بده ولی من بهش مهر اصلی خونآشام ها رو بهش دادم🙈یعنی اینکه اگر دوباره متولد بشه میتونم پیداش کنم ولی نشده کل دنیا رو گشتم نبوده 💔 ولی من نمیزارم همینجوری تموم ش اون چشم های ابی و مثل من میتونست کنترل کنه خوش رو و بعضی از مواقع ک خیلی عصبی میشد قرمز میشد موهای بلند😍و توی دنیای خودمون مشکی میشد و لی موهاش ابی بود اون بهترین بود😍👏ولی ولی مرد، توی نوشیدنی ایش سم و اون رو اتش زدن 💔💔 ولی من پیداش میکنم 💔😶اون خیلی خیلی زیبا مهربونیت و دل سوز بود اون با استعداد بود خیلی از استعداد 😼✨👻ولی زیاد پیشم نموند اسلاید بعد
وای داغ دلم باز تازه شد اون اون توصیفش نمیتونم بکنم ولی اون دختر لوسیفر بود👏💔ارباب شیطان ها✋اون یکی از قدرتمندترین ها بود ولی متضاد پدرش بسیار بسیار مهربونیت پاک دلسوز زیبا و باحال بود منو اون ع*اش*ق هم بودیم وقتی بال هایش رو باز میکرد یک کوه نابود میشد در این حد قدرتمند بود✨💔👻 بگذریم ولی خوب ،من یک هکر هم هستم و صاحب یک بزرگترین شرکت طراحی فرانسه ✨⛅و عاشق نباشم😍من تا الان یکی رو که اولین کارم بود رو گاز گرفتم مرینته خودم✨😍😼این یعنی که اگه از خون کسی بخورم میشم دوست مذکرش و اگه ادامه پیدا کنه همسرش🙈ولی خوب نکردم از خدا که پنهون نیست از شما هم نباشه😂💔 من کل شب ها رو توی کوچه خیابون همه رو گاز میگیرم اخه خون ادامه ابمه😼👏 تو شمشیر بازی پیانوو خیلی چیزا بلدم و استعداد دارم😂پسر ارشد خانواده ام و بعد از من چهار عدد بزغالهبه دنیا اومدن،همشونم بزغاله خوب دیدی که من پادشاه صلح طلبان هستم پس یعنی مرینت هم ملکه ای کنه😍✨من مزیت رو پیدا میکنم
اقا همه بری کنار که مرینت اومده😂✋سلام گایز بیاید از اول شروع کنیم🙈👏 من مرینت مورگان هستم👻✨یک دختر 18اله که در کره ای جنوبی زندگی میکنم😍✨من عضو یک سازمان سرقت و دزدی هستم و پدر بزرگم. ییسش هست ما یک سازمان سرقت هستیم و منم عضو اون سازمانم😎پدر و مادرم ی کارخونه و یک شرکت داربودن ولی ورشکست شدن و سر اون مسلعه سکته کردن و فوت کردن✨،[یک جوری مثل کارمن سندیگو بوده یعنی در اون حد خوب بوده)خوب منم اومدم کره ای جنوبی پیش پدربزرگ ام😼✨و یکی از بهترین های این سازمانم ولی در اصل من یک تبهکاران و توی پاریس به دنیا اومدم✨⚽🙈از سن ۶ سالگی تنها شدم✋تا الان هیچ بوی فرندی نداشتم در اصل بدن ولی قبول نکردم یک دختر چشم ابی که خیلی خیلی خیلی ریلکس هستم😂👏خیلی زیاد ولی بیشتر صبح ها خوایم و اگه زیاد توی چند ساعت زیر نور آفتاب باشم دستام میسوزه کل بدنم میسوزه و بیشتر شبا بیدارم😊🙈 و موهای بلند ابی😎✌ ولی میدونید من حس میکنم من متفاوت ت از دور و بری هام هستم وقتی وقتی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی عصبی بشم موهام خیلی خیلی بلند میشه وله رنگ مشکی در میاد و دوتا نیش مثل این دراکولا ها در میارم چشمام خیلی قرزمیه و بال هم در میارم درحدی که هر کدوم از بال هام شش متر کیه فقط سه بار این اتفاق واسم افتاده یکی بچگیم نوجوانیم و حدود اینکه یک بچه ای نه سال بودم😐💔و هربارم پدربزرگ ام منو خو کرده پس سعی میکنم عصبی نشم میدونی وقتی توی اون حالم تشنه ام مثل کسی که به خون احتیاج داره😶😱و به کسی اصلا رحم نمیکنم و پدربزرگ ام میگه دوتا شاخ هم در میارم من خنده😂 داره نه ولی واقعیت داره 👏😌 و یک قدرت قرمز وحشت نامی هم میگه داشتم میتونستم هرکاری بکنم خوب از بدبختی کنه😂 ولی من از وقتی که به دنیا اومدم یک جواهر همیشه پیشم بود دو تا بال کوچولو کنارشه و یک تاج هم بالای سرش و رنگ مشکین و یاقوتش هم سرخه 💞 خوب بگذریم 👻من به خفاش و جغد ها علاقه ای زیادی دارم و یک پیشی خیلی بامزه و کوتاه دارم که خیلی کوچولو و مشکین✋😱😍 خوب من رقیب هم دارم و خیلی ها هم از تنفر دارم معلومه من یک تبهکاره حرفه ایی هستم😊✨😂👏 رنگ مورد علاقه ام مشکی قرمز صورتی کم رنگ و چند تا دیگه هم هستو یک جور خاطر هم بعضی از شب ها به خوایم میاد دیدم که من با یک پسر چشم سبز دارم میخندم و وقتی یک نوشیدنی خوردم ،،میدوندی تا همینجا یادم میاد بیشتر شب ها اون پسر میاد جلوی چشمام و وقتی اون خواب رو ببینم دوتا سوراخ که انگار میش هستن روی گردنم به وجود میاد 😐💔💔💔💔💔💔💔چمیدونم بابا انقد بدبختم و تک فرزندم😐💔 من میگم هستم شما میگید نه😂خوب بنظرم دیگه بادی برید اسلاید بعدی نویسنده میخواد شروع کن این داستان رو😂
مرینت: (+ مری_ادری) +چراغ ها رو خاموش کن😶 ببین الیا من از این ور میرم تو از اون ور برو مرینت: داشتم اسلحه ام رو اماده میکردم ،دو و برم رو نگاه می کردم خوب چی نور قرمز چقدر قدیمی😶😐💔💔و دمده😱😂 از بین نور های قرمز رفتم و الماس رو برداشتم ولی جا چه درخششی ،الیا خواست با کنه ماموریت تمومه💔😐 الیا: ارعع مرینت ساعت چنده ۸:۲۰ هست این یعنی اینکه+این یعنی اینکه گروه من و تو رکورد زد بزندی اون دست قشنگ رو😂✋😍,الیا:مری جان+جان😐 (الیا=)=تو مأموریت این😐+راست میگی بگو نیرو های کمکی برن😶💔=خوب مرینت: از بین نور ها رد شدم و با الیا رفتیم توی حیاط
و سوار هلوکوپتر شدیم و رفتیم سمت سازمان 👻ادرین:با تو ماه از خواب بیدار شدم ✨⛅_وای خدا چقدر خسته ام😐💔از خواب بیدار شدم رفتم سوم رو شستم و یک دوش گرفتم موهام رو خشک کردم و یکم خون خوردم .😐💞وای مزه چغندر میده این خونه کیه 😐😐 کت و شلوار اسپرت ام روی رو برداشتم و رفتم توی سالن و روی یک مبل یک نفره نشستم و به تابلو و قاب مرینت نگاه میکردم✨_ملکه ای من👻✨من خیلی تنهام برگرد،اینحا بدون تو هیچی نیست، به صورتش گاه میکردم با اون چشم های ابی کیوتش و موهای بلند گوولیش انگار عروسک بود✨😍ماه ای من پادشاهت منتظرته😊 و داشت به من می خندید😳💔یک اشکی از چشمام افتاد زمین 😰 یهو در باز شد🙈⚽ (کاترین/هارمونی\ ادریک٪متیو~)دیدم کاترین هست /سلام داداش شاسکولم😂✋_,بازم تویی وروجک مزاحم😐✋ ،/سلامت کو😐،_,خوردمش✋👏😂\هوئ پادشاه ای بزغاله ای من صبح بخیر,😂(نصفه شبه✋😂)_سلام خانم شیطون💔😂/داری ب مرینت نگاه میکنی _اره نکنم!؟ / نکنی که من میکشمت زن داداشم تنها باشه👻_یک بار حرف درستی زدی من پیداش میکنم⚽👻/اگه مهره و ورژن جدیدش توی یک بدن مذکر باشه چی _نمیکنه ذهن منم خراب نکن😂 /خوب\مریت هنوزم زیبا ترین دختره خونآشام ها و شیطان ها هست👻ولی حیف که پدرش لوسیفر هست 😐_دقیقا 😌من اونو با هیچکس تقسیم نمیکنم او ملکه ای کنه🙈💞✨/و زن داداش من😎\و رفیق صمیمی من😼⚽
مرینت: رسیدم به سازمان 😳 و رفتن به منشی گفتم چرا اینقدر خلوته؟!,×سلام خانم مورگان جلسه هست پانزده ثانیه بر کردید+ای بابا😐💔رفتم تو همه بودن بلند گفتم +سلام گایز😍😂πمرینت در جوان کی میخوای این رفتارت رو عوض کنی😰+نچ اشتباه کردی ،همین شخص بهترین در همه ای شما تباهکار و خلافکار هاست پس اگه ناراحتی تو میتونی بری😐💔😂πدختره ای لوس ،اینو اروم گفت.نشستم کنار پدر بزرگم و الماس رو گزاشتم روی میز چشم های همه برق زد👏+بفرمایید 😐✋.. پدربزرگ:افرین دخترم✨⛅ خوب مسعله اینکه مرینت و الیا باید رن پاریس واسه دانشگاه امم اونجا چند تا کار هست و بقیه عمرشون اونجان😊+جانم!؟ پدر بزرگ من کره رو بیشتر از هر جایی دوست دارم😞 الیا:بله اقای مورگان مرینت درست میگه من هم✨+همین که گفتم حرف نباشه فرا پروازه 😐πهه😼+اما پدر بزرگ من پدربزرگ:اما نه داریم 💔😐+چشم حتما ،مرینت:خیلی عصبی بودم خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد یهودیان دندونام زد بیرون و موهام مشکیه بلند شد😰 و بال هام داشت میزد بیرون،خودم رو کنترل کردم و با خشم توی همون حالت گفتم:شما دیگه پدربزرگ من نیستید😠و به حالت عادی برگشتم همه جفت کرده بوده همه ازم ترسیده بودم و توی یک گوشه بودن،من من همین امروز از اینجا میرم😠✋ الیا تو باهام میای الیا: م ور مرینت+خوب پس توی هم ،، من رفتم خدانگهدار 😠
+راستی اقای مورگان من این شرکت رو درست کردم من همه ای این کار ها رو کردم من همه و بهترین سرقت ها رو کردم 😠😠نص این شرکت ماله منه، مرینت هنوز هنوز دندونام مثل دراکولا ها بود و چشمم هم قرمز💔😫😓 اوسایل هام جمع کردم و یک دوش گرفتم یک پیراهن دکمه ایی بلند برداشتم و با یک شلوار چرم😌 اینترنتی و از طریق هک کردن فرودگاه یک بلیط واسه خودم گرفتم😎و رفتم فرودگاه، ساکن برداشتم و رفتم بلیط رو گرفتم که ماله پاریسس بود✨😼 اخه من از پاریس خیلی خوشم میاد باحاله ✋🎋👻 و سوار هواپیما شدم نجات ساعت راه بود هندزفری و گربه ای مکشیه چشم سبز خودم گرفتم و چشمام رو بستم😼با صدای خلبان و کاپیتان از خواب بیدار شدم👏ساعت نه اینا بود رسیده بودیم از اون بالا یک نگاه سرسری گرفتم😍پاریس خیلی باکلاس و باحاله 😠🙈همین طور میتونم اونجا شغلم رو ادامه بدم😂😎 راستی رشته ای من ،به زور و یک دستکاری رفتم طراحی و حسابداری 😂خوانندگی هم شایدویکم بازیگری 😂✋ رسیده بودم ولی خداروشکر به حالت اولیه برگشتم، زرشک هیچکس منتظرم توی فرودگاه نبود😳 گفتم خوب اینجا شروعه😂 اه رفتم و رفتم توی یک هتلی ،اتاق گرفتم و رفتم توی اتاق یک دو ساعتی خوابیدم ،یهو دیدم یک نور افتابی خیلی خیلی شدید بهم میزند دستم دستم داشت می سوخت 😰😰از تخت افتادم پایین ، و باز خودم رو انداختم روی تخت به یاقوت ام نگاه کردم ،و دیدم دیدم که به طور خیلی عجیبی داره چشمک میزنند عجیب بود توی این ۱۸سال اصلا این طور اتفاقی نیفتاده بود های به وحشت افتاده بودم😂👏 ادرین: یهو دیدم که یاقوتی که به مرینت و خودم داده بدم داره صدا در میاره و چشمک میزد _چی چی خدایااااااااااا خدایااااااااااا این این دار چشمک میزنند خدایااااااااااا من مری م م ر مری مرییی من مرینت رو پیدا کردم خدایااااااااااا مرینتتت این این واقعیت نداره مگه نه /چی شده اری نصف صبح داد میزنی _پریدم ب*غ* کاترین و بلندش کردم و توی اتاق چرخوندم /ادرنی دیونه شدی😂_اینو نگاه کن خدایااااااااااا مرینتتت /این اینم واقعیت داره مرینتتت خدایا دلم میخواد جیغ بکشمممم مرینت مرینت _وای خدایااااااااااا من مرینت رو پیدا کردم پرنسسسس ،،خودم رو پیدا کردم 😍😍😍😍😍😍😍وای باورم نمیشه بعد از صد سال م مرینتتت رو پیدا کردم خدیایااا خیلی ممنونم (اخی نگاش کن😞😼من دیگه صاحبش نیستم 😐💔)
+مرینت: عجیبه خیلی عجیبه😕این یک نشونه است ،_حالا مشکی اینجاست که من مرینت رو توی این هر به این بزرگی چطور پیدا کنم اصلا نکنه که مرینت عوض شده نکنه پیداش نکنم نکنه به خونه برش نگردونم😕چه شکری بخورم/ادری ارام باش تو الان پاداشهای اوکی _خوب که چی😓/خنگ شدی رفت که😓😕وقتی پادشاهی کلی سربازداری اوکی؟!_خوب که چی/رد دادی داداش من😐وقتی داری میتونی خبرشون کنی که زن داداش منو بیارن😐_راست میگید یادم رفته بود که من الان امپراتورم😐💔 وایسا برم توی بُعد خودمون و همه رو به جلسه بیارم 😐،/شاکچل تو کیلی سرباز داری وقتی داری میتونی بگی اونا یک بهشون به وزیر بگو جملات خودت رو به همه بگه تا خودمون بریم دنبال زن داداشم😐_وای مرینت بیا ببین با من چیکار کردی به خاطر تو دیونه شدم😐😣😂\هوی وسط صبحی دارین چه کار های میزنید😐/ملکه رو پیدا کردیم باورت میشههههههههههه\هر هر هر😂خیلی خندیدم مرینت مگه کشکه که مثل ماست پیدا بشه.😅😅 دیگه اینقدر در مورد رفیق من حرف الکی نزنید 😐💔_نشونش بده/ اوک😂\شوخی کنیدبامن، واقعا داره چشمک میزنند واقعا داره چشمک میزنند واقعااا دارهههه چشمکککک مییزنهههه😍برم اون خرس ای قطبی رو بیدار کنم😐 ،\رلتم توی اتاق شون دو روز که خوابن بلندشان کردم و نشونه رو گرفتم جلوشون ٪بروب ابا خوایم میاد این دیگه چیه همون نشونه نبود که هم مری جانمان و این اقای شاه داشت 😐\صد در صد~این چیه دار چشمک میزنه😐٪صبر کن ببینم که ملکه پیدا شده بیدار شده😄😄😄😄😄😄😄بریم بریممم برم زن داداشم رو پیدا کنم حال حوصله هیچکس رو ندارم😐😐
مرینت,:گذاشتمش توی جیبم و اناده واسه یکم تفریح شدم رفتم توی کامپیوتر و یکم جست و جو کردم و دیدم جکیسا واسم یک عکس از همون محل های ک باید میرفت ام گرفته 😐و واسم فرستاده😍ایول دیدم نوشته خونه ای یه خاندان 😐😂همین یعنی من برای شما فقط در حد یک خاندان ارزش داشتم، یهو یهو دیدم بدون این که کاری کنم چشمام قرمز و موهای بلند مشکی شد😓😓😓+نه نه نه نمی خوام ولم کن😠😰💔💔و داشت بال هام هم در میومد ولی یهو دیدم دندون هام مثل همین دیشب شدو توی اینه نگاه کردم اون یک نشونه بود نشون ای یک گل سرخ که داره برگاش میریزه(نشونه ایی که ادرین داده بوده بهش تا بتونه پیداش کنه یعنی همو پیدا کنند )نزدیک گلوم بود، و دو تا نیش کنار گردنم .💔😰😰😰 چشمام به رنگ خون بود،تشنم بود اب خوردنی ولی باز نشد خیلی از خوردن و تشن شدنم بد تر می شد😰😰دیدم یک در میزنم ناخودآگاه در رو باز کرد یک زن بود خونی که توی گردنش بود رو میتونستم ببینم😰💔و تشنه ام بود رفتم بدون این که بخوام گازش گرفتم ✨خیلی خون خوردم و یکم سیر شدم و برای اینکه کسی شک نکنه از پنجره رفتم بیرون نمیدونم چی شده بود با اینکه بال نداشت ام قدرت پرواز داشتم و گزاشتم توی اون کوچه و رفتم تو لباسام عوض شده بود یک لباس مشکین بلند که اراسته بود. استین های بلند مشکی و پفکیی داشت 😰😰و موهای خیلی خیلی بلند که از خودم بلند تر بودن دورم و یک گردنبند یاقوت سرخ توی گردنم😰و توی دستانم یک انگشتر حلقه و به رنگ یاقوت سرخ بود یهو یک خاطره از جلوی چشمام رد شد😓همون پسر چشم سبز بود که داشت حلقه رو توی دستم میکرد سرم درد میکرد خیلی خیلی درد میکرد 😰😳 ناخن های بلند داشتم که به رنگ مشکی بود و بد تر از همه یک تاج یک تاج مشکی بلند و بزرگ روی رم ب رنگ مشکی بود حتی الماس هاهم مشکی بود😓😰😰من چم شده اروم رفتم از پنحره بیرون نصف شب بود شب شده بود و هیچکس توی کوچه و خیابون نبود 😓😰ولی با همون حالت داشتم پرواز میکردم ولی بعد راه رفتم✨
تا پارت بعد گود باییی گایز😼😼😼😍😍😍😍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مح فک کردم تعریف از خوده😐💔⛓️
تیکه اول داستان راست بود😐؟
جان من😐؟
چرا ادامه نمیدی
داستانات هر دوتاشون عالین
سلام
کی پارت بعدی این داستانت رو میزاری ؟؟🥺
من خیلی وقته که منتظرم 🥺🥺🥺🥺❤️💔
پارت بعد رو هرچه زود تر بزار اگر تا فردا نیاد مجازی میکشمت😑🗡
خیلیــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــ
عالیــــــــــــــــ
😀😀😀🍻🍓🍓
فدات عسلم😗
به جان خودم من پارت دو داستان رو گزاشتم از یک هفته هم گذشته ولی نمی دونم چرا نمی زاره:(
وای عالی بود من خیلی وقت بود دنبال یه همچین داستانی میگشتم لطفا ادامه بده و زود تر بذار مرسی
راستی آرزو هستم.
خیلی خوشحالم که گیرت اومد😍😍😍
وای بچهها نمیدونید من توی خونه انقدر ادم بی اعصاب حوصله سر بر و یعنی اصلا حوصله هیچی رو ندارم از دوماه پیش نمیدونم چرا😂💔😐منو ببینید میگید عسلی خدایی بهت صد تومنی میدم ولی دیگه به خودت برس ،یعین خدایی دوست دارم به خودم برسم ولی در طول روز خواب تشریف دارم😂💔 و شبا فعالیت میکنم
وایییییی منم دقیقا همین جورم 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
خیلی خیلی خیلیییییییی عالییییییی بود😍😍♥️♥️♥️بعدی رو زودتر بزار❤❤
مری فداتشم 😁