اینم پارت ۶ امیدوارم لذت ببرید
از زبان مرینت اون خورد به کت نوار اون موقع بود که احساس کردم واقعا یه هیولا هستم برای من خیلی دردناک بود تازه داشتم آدرین فراموش میکردم که یه مشکل جدید برام پیش اومد وقتی کت نوار بیهوش دیدم رفتم کنارش نشستم نزدیک بود گریم بگیره گفتم باگ لیدی از گردونه خوش شانسیش استفاده کن استفاده کرد گفت لاکیچارم و بهش یه لباس مبدل کت نوار داد گفتم کت نوار بلند کن بلندش کردم رفتیم تو یه کوچه بن بست خوب گفتم کت نوار بلند شو چشماشو باز کرد گفتم برو اونجا این لباس بپوش خیلی بی حال بود گفتم باشه رفت گفتم من پوشیدم گفتم باگ لیدی تو همین جا بمونی گفت باشه رفتم پیش کت نوار گفتم جای که زخمی شده رو ببینم بهم نشون داد اونجا سیاه شده بود گفتم کامل لباست رو بزن بالا اول یه زره سرخ شد ولی دیگه چاره ای نداشت زد بالا دستمو گذاشتم جایی که زخمی شده سیاهیش داشت از بین میرفت داشتم به زخمش نگاه میکردم که گفت من .... متاسفم گفتم من هم متاسفم بعد از اینکه کارم تموم شد زدم زیر گریه گفتم من یه هیولا نمیدونم امروزا خیلی کار های عجیبی میکنم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالی بود . محشر بود 🤩
سلام میشه داستان من رو هم بخونید؟؟
بعدی رو بزار مردم از صبر
عالی بود
عالی بود💕☺️☺️🌹🌹🌹
مهشر بود عالی ایولا
مشتاقانه منتظر بعدییی هستم
اینجا دیگه گیج نشدم 😂 عالی بود
عالیئییییییییییییییییییییییییییییییییییی
چیییی شد چرا مرینت اینجوری شد