خاطرات بچگی هامون

چسب رازی میریختیم روی دستمون و باهاش بازی میکردیم

خوردن مواد کیک خام خام😂😂😂

آروم بستن در یخچال تا ببینیم چراغش کی خاموش میشه😂🤦🏻‍♀️

پلاستیک توی پامون میکردیم و روی فرش یا سرامیک لیز میخوردیم😂😂

میخواستیم آهنربا رو از طرف قطبای همنام بچسبونیم😂😂🤦🏻‍♀️

جلوی پنکه روشن داد میزدیم آاااا یا صحبت میکردیم😂🤦🏻‍♀️

رژ لب زدن با مداد قرمزی که رو نوکش تف کردیم🤦🏻‍♀️😂😑

خط کشیدن وسط نیمکت تو مدرسه(از اینجا اینور تر نمیای😂😂😂)

همه رنگ های خودکار رنگی رو با هم فشار بدیم😂

سوراخ کردن پاکن با مداد یا خودکار(چرا واقعا؟؟؟!😂😑)

درست کردن خونه با بالشت و پتو یا چادر😂🏠

حس انیشتین بودن بهمون دست میداد وقتی قطعات خودکارو باز میکردیم😂😂😂😜

خودمونو مینداختیم رو زمین وانمود میکردیم مردیم تا ببینیم کسی باور میکنه یا نه😂(که معمولا هیچکس حتی نگاهم نمیکرد💔😂)

برچسب روی بطری هارو میچسبوندیم به دست یا صورتمون😂🤦🏻‍♀️💔(من میچسبوندم به صورتم مثلا ماسکه😂)

لباس مامان بابامونو میپوشیدیم حس میکردیم مدلیم😂💔

دستمونو میزاشتیم روی چراغ قوه تا قرمز بشه😂😂😂

تو نیمکت ها سه نفری میشستیم. موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز😂💔

وقتی سر کلاس حوصلمون سر میرفت مداد و بهانه میکردیم و میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال تا بتراشیمش😂

یه خط کش یا ساعتایی مد شده بودن که وقتی میزدی رو دستت مثل النگو میشد😂🤣

وقتی که با آدامس خرسی روی دستمون تتو میزدیم🤣🤣🤦🏻‍♀️ چقد فک میکردیم خفن میشیم

(این خاطره برای منه به شخصه نمیدونم شما هم تجربه کردید یا نه☺️😂) یادش بخیر وقتی از طرف مدرسه بردنمون اردو سینما که مدرسه موش ها(یادم نمیاد، اسمش همین بود یا محله موش ها بود؟)رو ببینیم هر وقت اون گربه ها میومدن همه جیغ میزدن که جو بدن😂جالب اینه منم خر ذوق میشدم و جیغ میزدم🤣

استفاده از مقوا لوله ای دستمال توالت به عنوان شیپور یا تلسکوپ😂

وقتی که تو مدرسه از سر صف یه نفرو صدا میکردن بیاد قرآن بخونه اولش میگفت : بییییییسسسمی لَلَلللهههیوُوُ رَحمَمَمَمَنیییوُوُ رَرَرَحییییممم موافقید؟ 😂😂

لباس یا عروسک میزاشتیم زیر لباسمون مثلا حامله ایم😂😂🤦🏻‍♀️😬 اینو حتما همه دخترا انجام دادن👌🏻😂

خب تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه و رفته باشید به دوران خوش بچگی بگین که کدوم یکی از این خاطره هارو شما هم داشتین😂👌🏻و اینکه اگه دوست دارین خاطره های خنده دار یا قشنگتونو تعریف کنین😇😇😇