
سلاممممممممممممممممممممم
میریم دو سال بعد تو این دو سال سابین و تام از آدرین خوششون اومده و امیلی و گابریل از مرینت خوششون اومده این دو سال مرینت و آدرین و نینو و آلیا سال تحصیلی تمام کردند و هرروز هم دیگر را میبینند و باهم صمیمی شدند

آدرین:داشتم لباس می پوشیدم چون با مرینت قرار داشتم دختر خوبی ولی اخلاق مغرور داره اون هم نمی دونم چرا (مرینت از اول اخلاقش مغرور نبوده اتفاقاتی میوفته که اخلاقش مغرور میشه) یک تیشرت مشکی با روی لباس نارنجی و شلوار مشکی و کفش مشکی پوشیدم آدرین:داشتم لباس می پوشیدم چون با مرینت قرار داشتم دختر خوبی ولی اخلاق مغرور داره اون هم نمی دونم چرا (مرینت از اول اخلاقش مغرور نبوده اتفاقاتی میوفته که اخلاقش مغرور میشه) یک تیشرت مشکی با روی لباس نارنجی و شلوار مشکی و کفش مشکی پوشیدم(عکس اسلاید لباس آدرین) موهام شانه کردم داشتم میومدم پایین که بابام صدام کرد گابریل:آدرین بیا تو اتاق کارم آدرین:باشه پدر. گابریل :آدرین من و تام قرار بستیم که تو را یکی از رییس های شرکت دوپن چنگ کنیم آدرین:خوب چه ربطی به من داره گابریل :برای این قرار دارد تو باید با مرینت ازدواج کنی گابریل :چی پدر من نمی تونن با مرینت کنار بیام بعد میگین باید ازدواج کنید گابریل:این ازدواج اجباری آدرین:این قدر اعصبانی بودم که رفتم تو ماشین سمت خونه ی مرینت اینا

مرینت:داشتم لباس می پوشیدم یک لباس قرمز با کفش قرمز پوشیدم کیف مشکی بود و دست بند و گوشواره مشکی با یک گرد بند مشکی و قرمز برای آرایش یک سایه چشم قرمز و رژ قرمز خط چشم و ریمل زدن موهام هم باز گزاشتم عالی شده بودم (عکس اسلاید لباس مرینت) نمی دونم چرا وقتی آدرین را میبینم خوشحال میشم گوشیم زنگ خورد جواب دادم بله آدرین:مری بیا پایین مرینت:باشه گوشیم خاموش کردم از پله ها اومدم پایین
داشتم از پله ها میومدم پایین تام :به دختر می خوای دلبری کنی مرینت:نه برای چی تام:آخه تیپ پسر کش زدی مرینت:ااااااا بابا تام :مرینت بیا کارت دارم مرینت:بابا باید برم بیرون وقتی برگشتم اون موقع بگو بعد سریع از خونه اومدم بیرون رفتم سوار ماشین آدرین شدم آدرین :به مری خانم تیپ پسر کش زدی مرینت:اولن سلام دومن دوست داشتم زدم آدرین :سلام خوبه مرینت:یس ضبط روشن کردم داشتم به آهنگ گوش می دادم(بچه ها هر روز آدرین و مرینت باهم بیرون میزند یعنی امکان ندارد که یک روز پیش هم نباشند به خاطر همین آدرین آهنگ هایی که مرینت دوست داره میدونه)
داشتم به آهنگ گوش میدادم که چشم به آدرین خورد گفتم آدرین چیزی شده شده آدرین: نه برای چی مریمن:آدرین به من دروغ نگو قیافت این را نشان نمی ده آدرین:مرینت یک سوال ازت بپرسم مرینت:بپری آدرین :پدر و مادرت باهات در مورد یک چیزی صحبت کردند مرینت :بابام خواست باهام صحبت کنه ولی گفتم بزار وقتی برگشتم برای چی آدرین:بهتر از زبان پدرت بشنوی مرینت:باشه آدرین بزار الان حال کنیم چون شب قرار خاله اینان بیاد منم باید پسر خالم تحمل کنم آدرین:باشه پس بیا بریم خوش باشیم
تمام اومدوارم خوشتون اومده باشه و لطفاً لایک و کامنت بزارید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ممنون
اولین لایک و و
کامنت