7 اسلاید صحیح/غلط توسط: یونا انتشار: 3 سال پیش 298 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

خب ، اومدم با ی تست جدید دیگه😆 لایک♡ کامنت💬 فراموش نشود



لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (25)
  • imageMerricket
    موزیک گوش میکنم!

    چ چ :تو خوابم از سقف افتادم پایین 😐
    فکر کنم یک بار وقتی داشتم به معلم نگاه میکردم دنیا مکس کرد برای ۱ثانیه شایدم من مکس کردم هنوزم متوجه این موضوع نشدم😐

  • imageگمنام
    بی حوصله

    یهو تو آشپز خونه یه بشقاب خودبه خود شکست بدون افتادن رو زمین یا داغ شدن یا سرد شدن و اونور آینه دیواری راه رومون شکست و همین تا الان که یادم میاد همین بود و الان من پنجم دبستان هستم و یه همدش فوقالعاده ای دارم و کادر مدرسه کف می‌کنه و چندین بار لوح تقدیر گرفتم از طرف مدرسه و اداره ها و الان درس های پایه ششم رو هم مامانم بزور برام میخونون میگه بگذار تو تیز هوشان خیلی راحت آزمون بدی منم حوصلم سر نیرو چون اسون و فقط میخواهم بشینم انیمم رو نگاه کنم من حتی یک ذره هم درس نمی‌خونم فقط تکلیف و تمام حالا

    • imageیونا سازنده
      موزیک گوش میکنم!

      چه جالب
      منم مثل تو انیمهایمه مانگا رو ترجیح میدم

  • imageگمنام
    بی حوصله

    من سر کلاس خوابم میومد زمان کلاس های حضوری و بعد چشمام رو بستم و چند تا اشکال خوشگل مثل زیبا بین آمد جلو چشمم بعد انگار داشتم میرفتم یکجا همه اشکال دورم بودن و من با سرعت اون هارو رد میکردم بعد یکهو عکس یک اژدها آمد جلو و احساس سر درد کردم و بیدار شدم و نگو دوست صمیمی که کنارم بود بی صدام میکرد که پاشم و زنگ تفریح شده و بیدار شدم و دوستم گفت کجایی حسنا سه ساعت دارم صدات میکنم و گفتم تو خواب بودم و همین بود یک بار هم من عصبانی شدم از دست مامان بابام رو مبل همه نشسته بودیم یکهو تو آشپز خونه

  • imageگمنام
    بی حوصله

    کم مونده بود بیهوش بشم و انگار خوابیدم بعد. نمیدونم چقدر گذشت و بعد چشم هامو باز کردم دیدم زیر آب هستم و دارم نفس میکشم و موهام خیلییی بلند شده بود و ناخن هام تیز بعد نفهمیدم چی شد ولی دیدم خیلی راحت شنا میکنم و شنا کردم بعد خسته شدم و در آمدم بیرون و دوباره خوابم برد و بعد بیدار شدم دیدم مامان بابام آمدن و منم رو تخت بالا خوابم و انگار نه انگارشون بود و تا الان هیچی بهشون نگفتم و یک چیز دیگه هم هست که تو یه نظر بعدی میگم

  • imageگمنام
    بی حوصله

    بعد این که خوابیدم بیدار شدم درست شده بودم و یک بار هم تو باغ تنها بودم و میخواستم شما کنم تقریبا کلاس دوم دبستان بودم خواستم برم تو استخر شنا کنم رفتم اون دست ها هستن که فوت میکنیم باد میشه میپوشندبچه ها میرم تو استخر از اونا رو پوشیدم و نگو مال من نیست مال پسر خالم بود که شنا بلد نبود و پنجم دبستان بود واسم بزرگ بود و اینو احساس کردم که بزرگ اما تخمین ندادم و شیرجه زدم تو استخر و اون ها از دستم در آمد و بعد چشم هام و دهنم رو باز کردم و نفس کشیدم اولش خیلییییی حالم بده بود و کم مونده بود بیهوش

  • imageگمنام
    بی حوصله

    اوف دستم خورد زود رفت خلاصه آدامش این بود دنبال طرف درست پتو بودم که پیداش کردم و پتو رو گذاشتم رو خودم یه پلک زدم باز کردم یه دختر با موهای سیاه بلند مثل خودم و با لباس سفید کهنه و خون رو بود وایساتاده بود صورتش مشخص نبود چون ریخته بود رو صورتش و ترسیدم و صدام در نیامد بعد یه پلک دیگه زدم باز کردم دیدم نیست و یک بار هم بود که من چشم هامو بستم و سعی به مغزم فشار آوردم و یکهو یه جرقه سفید تو چشم هام آمد تا شب زمان خواب هی تفکراتی که مال خودم نبود تو مغزم بود اصلا نمی‌رفت بیرون و بعد این که خوابید

    • imageیونا سازنده
      موزیک گوش میکنم!

      چقدر اتفاق عجیب برات افتاده، بیشترش هم انگار تو خوابت بوده ،،، هعییی منم خواب زیاد میبینم عجیب غریب😕

  • imageگمنام
    بی حوصله

    من عجیب ترین اتفاقی که برام افتاده این بود که میخواستم ساعت ۵ نصف شب بخوابم و دنبال جهت

  • 😐😐😐😂😂 تست عالی بود

  • imageآن‌هوجس
    دختر‌جانِ‌ژان‌باتیست

    فالویی بفالوح

  • عالی بود .
    ج.چ : یه بار بعد از فوت پدر بزرگم خوابش رو دیدم و وقتی که بیدار شدم که برم آب بخورم احساس کردم یکی توی حیاطه پرده آشپز خونه رو که کنار زدم به چهره ی ترسناک دیدم که دستام رو زود چنگ زد و کشید و بعد به جیغ زدم و پدرو مادرم که اومدن برقارو روشن کردن منو دیدن که دستم دراز بود و خشکم زده بود خیلی حس بدی بود همین چند شب پیش هم دوباره اون خواب رو دیدم و از ترس اینکه دوباره اون توهم رو ببینم پریدم بغل خوار کوچیکم خوابیدم

    • imageیونا سازنده
      موزیک گوش میکنم!

      چقدر ترسناک😨

    • از اون موقع تا الان به تاریکی فوبیا دارم

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.