اینم از این پارت ....
صدای شلیک گلوله ..
صدای شلیک گلوله ...
همه رو ساکت کرد ....
اونا پلیس بودن و الکس و اریک و جنی هم همراهشون بود ...خیلی خوشحال شدم ...منم محکم آرشام رو زمین زدم و با اسلحه ی توی دستم به سمت جایی که جسیکا داخلش بود حرکت کردم یهو ...لکسا یا تیر شلیک کرد ...به سمت من ...تیر بهم نخورد ...و راهم رو عوض کردم . و یه جایی پناه گرفتم مثل زیر زمین بود...لکسا داد زد ..اگه من کد رو ندارم ..کس دیگه ای هم کد رو نباید داشته باشه ...کد باید نابود بشه پشت سرم اومد ...من از جاهای تنگ و تاریک میترسم ....و من به سمت اون زیر زمین فرار کردم ..حتی با اینکه میترسیدم ...یه جایی وایستادم تا به لکسا تیر بزنم ...و فرار کنم ...همون لحظه که لکسا وارد شد ...به پاش تیر زدم ...
11 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
من تازه با تست ت آشنا شدم
خیلی خیلی خیلی عالیههههههههه🥰🥰🥰🥰🥰
خوشحال شدم از داستانم خوشت اومد.
چرا بعدی نمیاد 😭😪
پس چرا بعدی نمیاد☹☹☹
به خدا گذاشتمش الان تقریبا ۱هفته گذشته
خیلی خیلی قشنگ بود
مرسی عزیزم منتظر داستان زیبای تو هم هستم
عالییییییییییییییی
وایی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی بود قسمت بعدی رو بزار
راستی اونا برای چی کد رو می خواستن اصلا اون کد چی بود ؟ میشه بهم بگی
اون کد یه کد خیلی مهم هست ..اگه اون کد گم بشه جهان زیرو رو میشه ...انسانهایی مسل لکسا و بقیشون کد رو میخواستن اما پدر کاترین کد رو مثل یه تراشه داخل قسمت های حافظه اش گذاشته بود ..بعد پدر کاترین رو هم بخاطرش کشتن
اهان ممنون
عالیییییییی بودددددد خیلی خوب بود لطفا بعدی رو بزار 🙏🙏
مثل همیشه عالی بود😍
عالی بود