اینجا... جای موندنه؟
استخوان هایش تلقی صدا کرد. انگار سال ها بود تکان نخورده.
با ترس به اطراف نگاه کرد.
هیچ کس نبود
با قدم های بلند به سوی بالکن بزرگ و با شکوه رفت.
باد موهایش را تکان میداد.
پایش را که توی بالکن گذاشت، نگاه سنگینی را روی خود حس کرد
" هی تو! چیکار میکنی؟"
سرش را برگرداند
همان مرد بود. دقیقا همان.
" ازم چی میخاین؟"
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
خوب نبود حنا عالی بود 😍😂💜
پوففف بلاخره پارت بعدی رو این خر داد 😐😂
بله به لطف اون یکی خر😐
لاقل تا اخرش برو بیفوته رو صفه هه😐مسخره مون کردع
برو ت وات جوابمو بده کجا رفتی ت
بش
خو ج دادم 😐