
سلام این یه رمان زرمی نضامی سیاسی طنز غمگین ترسناک و در اخر عاشقانه و پایان خوش . دوستان هنوز پارت اول و دوم داستان رویای واقعی پخش نشده و نم نمی توانم زود تر بزارم پارت سوم را لطفاً درک کنید و صبور باشید
از زبان شوران :داشتی با کلیپ به سمت ساحل که مامن بزرگم صدامون کرد شوران شودان شوران شوداندباره از زیر کار که در رفتید سریعععععععععععععععع برگردید ببینم تو و خواهرت با هم برمیگردین میبینید کسی نیست میزنید زیر خنده 😂😂😂و به هم میگید تو هم شنیدی و دوباره میزنید زیر خنده که درباره صدا میاد با هم دست میزارید رو گوشتو و میدوین سمت دریا
دو هفته از ان روز میگذر تو و خواهرت در جایگاهتو توی قصر با اخم نشستید که کارین و کارمل میان و میگم دو باره چی شده (هماهنگ البته)تو و خواهرت به شما چه میدم سرتون رو ببرن ها (وا این دو تا خواهر چشونه دیگه چه لد اخلاق 🙅)کارمل و کارین کم نبودن کاترین و باربینا هم امدن ما بلند شدیم که بریم تا درو باز کردیم
تا درو باز کردین کل اکیپ رو شما دو تا افتادن (البته فقط انا افتادن رو شما لوله شدن شما دو تا نیوفتادین )(یه چیزی یادم رفت میتوانید اسم شخصیت های داستان رو عوض کنید )ول شما همونجا مثل سنگ وایسادین (سنگ که چه عرض کنم سنگم ۳۹ نفر می افتادن روش میشکست😂😂😂)
شما دوتا هماهنگ با هم کلاس هنر رزمی داریم هنر طراحی شمشیر بازی ژیمناستیک خوانندگی بانوی اشرافی بودن امشب هم یه جشن هست که میخوان براما شوور بخرن (منظورش از شوور بخرن اینه که شوهر انتخاب کنن)اففففففففف بعد از ازدواج دیگه نمیتوانیم ازاد باشیم پس هرچی که هست رو ولکنید بزنید بریم کارمل کاترین کارین مارین ماریس سایرین ............ با هم علیه حالا کجا بریم شوران برین لباس عوض کنید میگیم نه دو ساعت بعد تو شهر بازی چنتا پسر را دیدین که باهاشون تو دانشگاه رابطه ی خوبی نداشتین
باهم شرط بستین که (بچه ها از این جا به بعد مال +۱۲ هست )بستین که باید هرچی تیم هریف میگه سمار شید و اگه بترسین باید هرکاری میگیم بجانجام بدین ما هم در جا قبول کردین بودنه این که بدونید چی در انتظارتا هست
(نکته شوران از ارتفاع و شوان از سرعت خیلی بالا که جلویت مانعی باشد میترسند وا اگه سما این طور وسایلی شوند نفس تنگی میگیرند و فقط کاترین م کارمیل میدونم)تا پسرا گفتن گروه اول باد سوار ترن هوایی بشن من و کاترین ترس ورمون داشت پسرا هم گفتن گروه دوم سوار قطار وحشت من کاترین نفسمون هبس شد سریع گفتیم نه نمیشه قبول نی پسرا باهم چرا شوران و شوان گفتن صبر کن قبوله
(شوان تو گروه دوم و شوران تو گروه اوو کاترین هم تو گروه دوم و کارمل هم تو گروه اول ) کاترین و کارمل با هم ولی نمیشه که شما تو و شوان میپرین وصت حرفشون اهم اهم اهم بسه سوار میشیم بلیت میگرین سوار میشد همان اول که سمار شدین نفستون میگیره شوران کارمل من برا شوان خیلی میترسم میای بری تو گروه دوم مواظب شوان باشین ؟؟کارمل نه تو خودتم نمی توانی تحمل کنی که یهو ترن شروع به حرکت میکند نفست میگیره تا نگاهت به زمین میافتد یه جیغ میزنی و میگی شوان و میوفتی پایین (شوان رو زمین افتاده )تو همونجا بی هوش میشی نفست تنگ میشه (نکته اگه اتفاقی برا شوان بیفته شوران بی هوش میشه چون شوران بزرگ تره برای خواهرش نگران میشه دیگه درک کنید
این پارت اول ببخشید کوتاه نوشتم میخواستم این برگه هم رو پر کنم اما باید برم دنبال کسی نمی توانم ادامه بدم
نظر فراموش نشه
بای بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)