برای نو جوانان
در کنار دریا🌊
آن مرد افتاد
هرچه تلاش کرد به پدر و مادرش بفهماند که نباید من را به این مرد بفروشید پدر و مادر متوجه نشدند)
مرد جلو آمد و گفت این گلدان را چند می فروشید؟
پدر و مادر گفتند هزار دلار این یک عتیقه است
مرد گفت میخرمش
پدر پارچهی درون گلدان را از گلدان در آورد مرد گفت چرا این پارچه را بر می داری پدر گفت فروشی نیست آقا!
مرد با اصرار گفت خواهش می کنم آقا شما که این گلدان را می فروشید پارچهی درونش هم بفروشید!
اگر پارچه را هم بدهید ۱۰۰ دلار دیگر هم اضافه می کنم
پدر گفت باشه میفروشم فقط یادت باشد گفتی صد دلار!
مرد پول را پرداخت کرد و گلدان را(عالیس) برد
عالیس وردی خواند و تبدیل شد به یک گربه
گربه(عالیس) دوید مرد هم به دنبالش می دوید
عالیس وردی خواند و موش شد
مرد هم وردی خواند و تبدیل به گربه شد ناگهان عالیس یا همان موش وارد خانهی پولدارترین آدم شهر شد و خود را تبدیل به پروانهای کرد
و به راه افتاد مرد هم خود را یک قورباغه کرد
عالیس به جلوی زنی که آنجا بود رفت
و وردی خواند و تبدیل به یک دسته گل شد و جلوی پای آن زن افتاد
مرد که دید راهی ندارد به جلوی در خانه رفت و تبدیل به یک خواننده شد
و گفت مشتلق می خواهم
زن به جلوی در آمد و گفت چه می خواهی مرد
مرد گفت آن دسته گلی که جلوی شما است
زن گفت این را می گویی؟؟
مرد گفت بله همین را می گویم بانوی من
زن جواب داد این از طرف خدا آمده است به تو نمیدم
بالاخره با کلی اصرار زن دسته گل را به مرد داد
اما تا دسته گل به دست مردم افتاد
عالیس وردی خواند و تبدیل به پنیر شد
مردم تبدیل به موش شد
در همان موقع عالیس خود را به شکل یک گربه در آورد
و موش را خورد
حالا عالیس علمی داشت که هیچ کس آن را نمی داند
ادامه دارد........
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
تموم نشده هنوز خیلییی مونده
چرا انقدر زود تموم🙁🙁
هنوز مونده پارت های دیگه هم هست