
این قسمت یکم غمگینه :::::::::از زبان لوکا ؛:؛: اریک ببین من واقعا عاشق دخترکوچولوام از وقتی دیدمش نتونستم از فکر کردن ازش دست بردارم پلی اون چرا پسرا رو اینجوری قصاوت میکنه من تا حالا هرچر دوست دختر داشتم فقط برای خوش گذاران ی بودن ولی اون متفاوت واسم واقعا از صمیم دلم دوستش دارم ......اریک ؛:: لوکا تو اونو نمیشناسی اون ادم با اینکه اخلاقش اینجوری ولی خیلی غمگین از داخل اگه واقعا عاشق بشع از داخل بیشتر صدمه میبینه پس بهتره ... از زبان لونا موهام زرد کرده بودم بای لباس جدید خریدم تا حالا اینجوری مثل دختر ها لباس بلند نپوشید بودم همش لباس سبک می پوشیدم ی لباس زرد کوتاه تا بالای زانو هام بود با موهام قشنگ ست شده بودن خودم ک توی اینه دیدم یاد وقتی م مامانم برام لباس میخرید افتادم اشک بعد از چندین سال برای اولین بار اومد .....لیندا :؛: لونا چی شده ... لونا :؛: این شبیه من نیستم این شبیع ۱۰ سال پیش منه بعد از فوت مادرم دیگه مثل دختر ها لباس نپوشیدم ....
لیندا :؛:: بیا بریم گریه نکن .... لونا ؛:؛ اشکام سریع پاک کردم و گفتم بزار لباس عوض کنم :؛: لیندا ؛:؛نمیخواد بیا بریم .... لوکا ؛سر مبل دراز کشیدم و دستم رو چشمام بود مامانم با ی دختر اومد داخل و گفت خرس گنده پاشو همش ی جا کمین میکنی ؛ دستم از روی صورتم بر داشتم چشمام بسته بود و گفتم مامان چته همش سر و صدا می کنی ... چشمام باز کردم ی دختر کیوت با موهای زرد و لباس لیمویی دیدم لکنت گرفتم و گفتم مامان این خوشگله کیع لونا جادوگر کجاست نکنه اونو فروختی اینو جاش اوردی.... لونا :؛کله ابی بع کی میگی جادوگر من از همون اول هم خوب بودم فقط موهام رنگش عوض کردم .......
لیندا :؛: پسر اعن.ت.ر درست با لونا حرف بزن :»»:» اریک ؛:خواهر چرا باز سر و صدا میکنی ... لوکا :؛ خواهرم کجاست این دیگه کیه ها کجاست :؛:لونا :؛: اریک توعم یعنی اینقدر وضعم داغون بود ...... لیندا ؛:خب بس کنید بچه ها ..... لوکا :؛:خلاصه خیلی خوشگل و کیوت شده بود :؛::لونا :؛: رفتم توی اتاق و لباس قبلی هام پوشیدم ی تی شرت با ی شلوارک ..... اگه این جوری پیش بره
از ی دختر هات به ی دختر کوچولو کیوت تبدیل میشوم ..... لوکا در اتاق باز کردم دیدم لباسش عوض کرده بدون اینکه متوجه بشع رفتم و از پشت بغلش کردم و گفتم چرا لباست عوض کردی اونجوری بیشتر بهت می اومد ...... لونا :؛: لوکا مزاحم باز اومدو از پشت بغلم کرد دستش گرفتم و گفتم چی شده کله خوکی ها دستم گذاشتم روی س.ین.ه اش و گفتم چرا این طوری میکنی ها همهاش بهم بی تفاوتی ....... و با پاک زدم تو شکمش و گفتم دیگه تو باشی نیای بهم دست بزنی کله ابی ..... لوکا ؛: چرا میزنی ها همین حالا بهت میگم ازت خوشم میاد و میخوام دوست .. د.خ.ت.ر.م باشی .... لونا ؛:خواب دیدی خیر باشع
اریک :؛:: اههمممم میخواهید هرکاری کنید همدیگر را هم بکشید اول ببینید ک کسی در محل جرمتان نباشد 😂😂 اریک ؛:؛ خواهر چند وقته همش دور الیس میپلکم ولی نمیتونم دوکلوم صاف باهاش حرف بزنم....... لونا؛؛؛:اگه ازش خوشت میاد بهش بگو من کمکی نمی کنم چون اگه ازش خسته بشی و مثل ی پیراهن کهنه برات بشع با منم دشمن میشع میترسم منو قاطی ع.شق و .ع.ا.ش.قی.ت نکن
لیندا؛؛::بچه ها غذا رسید بیایید پایین لوکا و اریک حسابی مست شده بودن من و لیندا بردمشون توی ی اتاق و سر ی تخت انداختیمشون 😂😂..... لوکا :: صبح که پاشدم حس کردم ی نفر توی بغلم خ.و.ا.ب..ی..د.ه یعنی ممکنه اون باشه دستم کردم توی موهاش و گفتم وقتی مست بودم ازم سواستفاد کردی چشمام باز کردمک ب.بو.س.م.ش.. دیدم ب جای لونا اریک بود و .ی جیغ حسابی زدم اریک هم با جیغ من جیغ کشید و از تخت افتادیم پایین😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی ♥️♥️♥️♥️♥️
سریع پارت بعد رو بزار ♥️♥️♥️
سلام
ممنون بابت نظر بعدی رو نوشتم ولی امروز ۴ تا تستم کامل گذاشتم فردا ساعت 11 میزارم واست بررسی
بعدی خیلی خنده داره
باشه♥️
چه عالی 😝
گذاشتم
ایوللللل 💕💕
🥺😭😭