
سلام گل های توو خونه....فرشته های نمونه....قول بدین که نظر یادتون بمونه.....😅😅😆😆😆😅😅😅😅😅😅😅😅
میخواستی بری توی اتاقت که تهیونگ دستت رو گرفت و نزاشت بری تهیونگ:: وایسااا تو:: نه برای چی؟؟چیزی میخوای بگی تهیونگ؟؟ تهیونگ:: برای این که الان حرف مهمه و این که باید بزاریم حرف هامون باهم تموم بشه و بعدش.....هرکس میتونه بره توی اتاقش یا حالا تو پذیرایی..... تو:: آاااه باشع تهیونگ.... تهیونگ:: خب...، حالا به خاطر چی باید بری اون هو؟؟؟؟🤨🤨 تو:: چون دلم برای خانوادم تنگ شده...(الکی) تهیونگ:: الکی نگو که من میفهمم.... تو::.......... تهیونگ:: خب حالا بگو که چرا میخوای بری اونم....راستیت رو باید بگی.... تو هیچی نگفتی.....
بعد از ۳ دقیقه سکوت....تهیونگ گفت:: اووووووف....بسه دیگع......بچه ها ما با هم هستیم و نباید بهم دیگه دروغ و یا چیزی رو ازهم مخفی کنیم...حتی اگر داشتن دوست دختر هامون رو.... همون جا جین گفت:: گفتی آره اون هو؟؟ میدونستم که نخود توی دهنت خیس نمیخوره...... تهیونگ:: چی میگی؟؟؟ اون هو چیزی نگف که....تو چیزی رو از ما پنهون کردی؟؟؟ اگه کردی، بگو جین!!!! جین:: نه بابا هیچی فقط از دهنم پرید...... دست من هنوز توی دست وی بود....و من یه حس خوبی داشتم و احساس میکردم که میخوام همیشه همین طوری باشه.... جین که رفت بالا....
وی:: اون هو....خواهش میکنم چیزی رو از من مخفی نکن...(دو دستم رو گرفته بود....) من کمکت میکنم..... تو سکوت کردی.... رفتی توی اتاقت.... داشتی به حرف های وی و اعضا و فکر میکردی و این که جین گفت اگه بخوای بمونی باید ماهانه۳۰۰,۰۰۰,۰۰۰ میلیون تومان بدی و اینکه اگر به کسی بگی اون وقت من میدونم و تووو.... تو تصمیم گرفتی که از خونه بری اونم نصف شب...پس....
بلند شدی و وسایلت رو جمع کردی و خواستی که آروم از خونه بری بیرون.....اونم با گریه و ناراحتی....به وی نگاه کردی و با گریه اومدی بری که یهو درِ دستشوئی باز شد...جیمین بود....تو مجبور شدی پشت گلدون رپمانسر قایم بشی که ترک خورده بود... که پات میخوره به لبه ی میز و میخوای داد بزنی که جلوی دهنت رو گرفتی....جیمین هم گفت آخخیییش راحت شدم هااا.....تو کع کم مونده بود لُ بری....آخر داشتی میرفتی که یکی زد پشتت...
دیدی که .......
تهیونگه.... تهیونگ:: کجاا؟؟؟ تو :: دیگه نمیتونم اینجا ببمونم تهیونگ😓😥😥🥺🥺(با گریه) من باید برم....هم دارم شما رو اذیت میکنم...و هم دارم بیخودی اینجا زندگی میکنم...چرا...چه دلیلی داره که من دیگه اینجا بمونم... تهیونگ :: دلیلش اینه که من.....
دوسِت دارم و باید بمونی پیشم.... (بازو هات رو گرفته بود) من الان درد دارم.... تو:: کجات درد میکنه؟؟(با نگرانی) 😧😧 تهیونگ :: قلبم.............اون هو.....من....عاشقتم......❤❤ تو مونده بودی و داشتی به چشم هاش نگاه میکردی با تعجب..... تو:: باید بهش فکر کنم😖😖 از خجالت آب شدی و رفتی توی اتاقت... ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ فردا صبح ............
خب بچه ها اینم از این پارت من و اینکه امیدوارم خوشتون بیاد....و البته اومده باشه 😅😅😅😅
چطور بود؟؟؟؟ خوب بود یا بد؟؟؟ صحیح یا بلی : عالی ، خوب غلط یا خیر : افتضاح ، بد
خیلی خیلی خیلی دوستون دارم....امیدوارم که خوشتون اومده باشه....و اینکه....خواهشا کامنت و نظر بزارین...ممنون....😘😘😘💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓باااااااای🙂🙂👋👋💗💗💗💗
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
عالیییییی🥳♥️❤️🤩🥰😍🤤
پارررتتت بعددییییی رووو زودد بزززاااارررررررررررررر
خیلی قشششنننگگگههههه
ببخشید نویسنده عزیز اول دستش توی دست تهیونگ بوده چه جوری پریده توی دست وی عضر می خوام میشه توضیح بدین
تو اصلا ارمی هستی؟؟
😂😂😂😂😂😂 من دیگه از این به بعد فقط میگم وی خوبه ؟😂😂😂😂😂😂💙💙💙💙💙💜💜💜💜💜💜💙💙💙
عالی ولی خیلی زود تمام میکنی دختر🤧🤧🤧🤧
خوب بود اما کممی نویسی😊
عالی بود خیلی خیلی خوب بود ❤❤
واقعا واقعا خیلی خیلی خوب مینویسسسس خسته نباشی نویسندهه❤
بی صبرانه منتظر پارت بعد هستم❤
عاحح منم درد دارم💔
بچه ها پارت ۸ احتمال داره دیرتر بیاد آخه گوشیم یه موشکلی پیدا کرده....البته پارت ۹ هم همین طور شاید بشه😣😣😣😖😖
ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه