
سلام اینم از پارت ۳ ببخشید یه کم دیر شد امید وارم خوشتون بیاد کامنت فراموش نشه
هانا: سلام شما اینجا چی کار می کنین اومدین پیش ما ؟ تو:سلام آره .جینا:سسسللام😣 حنانه : سلام این چشه ؟ چرا اینجوریه؟راستی شنیدم که می خواستی به دست جیمین کشته شی؟😃😃 تو: 😄😄بله اما دستم شکست . هیچی داشتیم می اومدیم خورد به جونگ کوک😄 حنانه:چیییی واقعا اوه اوه 😯 هانا:😯😯😯😮😮پس یه ساعته داشتین با بی تی اس حرف می زدین😀😀آخه چه جوری وایسادن این همه با هم حرف زدین . تو : جیمین اومد و منو معرفی کرد😄.جینا : راستی خودمونیما لابه لای حرف های جیمین و ..... یه چیزاییی گرفتم هااااا ..نظرت😏😊😋؟؟؟ تو: انقدر حرف بی ربط نزن یالا برو دیر شد باید زود تر برگردیم. جینا: خودتو نزن به اون راه خودت ربط شو می فهمی. تو:😒😌🙃🙃 تو : راستی شوگا از صدای هانا و جین از صدای حنانه خوشش اونده بود. هانا:😍😍منو بگیرین. حنانه: خودم الان دارم سکته می کنم😍. تو : بچه ها چه تونه آرامش خودتو نو حفظ کنین.
(از زبان بی تی اس تو ماشین) نامجون:خوب فردا وقت آزاده راحتیم ببینم شما ها می خواید چی کار کنین. شوگا: فققققط خواب جین:😜😜فقط انواع غذا و خوراکی... تهیونگ : اوووومممم🤔🤔🤔 نامجون : خوب تا شما فکر می کنین .... جیمین ببینم تو چیکار می کنی؟ جیمین: 🙂🙂خوب من یه کاری دارم باید تمومش کنم اخه دیر می شه از دسترس خارج می شه. جونگ کوک : اوه فکر کنم خیلی مهم باشه خوب چیه؟ همه باهم: اره بگو چیه. جیمین : اووو بچه ها لطفا اا تا نتیجه شو نفهمم نمی گم 🤗 همه باهم :😐اَهههههه. جیمین:😄😄😄. نامجون : جیمین این روزا مشکوک می زنی هااااا جیمین : نه نه هیچ کار خطایی نیست😄😄
جینا: حانیههه اون گوشیهِ .... بردار داره خودشو می گشه مگه نگفنم فردا صبح باید برم بیمارستان چرا رعایت منو نمی کنی مثلا خواب بود. تو: اووووووو ماشاالله نفس بکش به من چه ربطی داره باشه بگیر بخواب😐. تو: الو .. الو شما. جیمین: سلام یعنی واقعا منو نمی شناسی. تو : آااااآ ببخشید چرا سلام آقای جیمین. .. جیمین: ای بابا مگه نگفتم با آقای جیمین راحت نیستم. تو: اووم ببخشید جیمین. جیمین : آها حالا بهتر شد.خوب این آدرسی که می گم رو یاداشت کن فردادساعت ۴ اونجا باش. تو: چی؟؟؟😯😯برای چی؟ ؟ جیمین: فقط بیا باشه؟ تو: باشه فقط من خیابون های اینجا رو بلد نیستم. جیمین: باشه یه ماشین می فرستم دنبالت .آدرستو اِس کن. تو : باشه شبت بخیر. جیمین : شب تو هم بخیر. تو: جیییییییییییییینا 😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲. جینا: ای..... چیه چی شده باز . تو: جیمین با هام قرار گذاشت😛🤒🤒 جینا: خوب دوباره منو بیدار کردی خوابتو تعریف کنی. تو: نه خنگ اینی که الان زنگ زد جیمین بود . جینا: باز ایسگامونو گرفتی این موقع شب. تو: جینا دیگه من نمی دونم با دیدن جیمن امروز باید چیو بهت ثابت کنم یه کاری کن فقط ساکت شو همیییین. جینا : خوب حالا . واقعا راست میگی. 😮😮 تو: اره پس چی حوصله حرف زدن با تورو دارم جینا:😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲خواب از سرم پرید یه خورده زود بود.
از زبان بی تی اس زمان: فردا ظهر جیهوپ : جیمین احیانا کنسرت داری. شوگا : ولش کن جیمین دلی لباس می پوشه. جیمین: آره راست راستی ساعت چنده. شوگا دو و نیم ... جیمین: باشه فعلا....... ....... .... تو: جییینا اتو مو کجاست؟ جینا:تو کشو اول. تو بعد یک ساعت آماده می شی . جینا: دختر ۴ زود باش.ااا پیامک اومد واست. تو: آره جیمین میگه ماشین رسیدمن رفتممم. تو:دخترررر صبر کن شب تنها نیایی گم می شی. تو : باشه سعیمو می کنم بای.. سوار شدم و رسیدیم . راننده : بفرمایید اونجا آقای جیمین اونجا هستن. تو : آها ممنون ......
تو : سلام. جیمین:سلام .خوبی ؟ بشین. تو : آره ممنون. جیمین: خوب ببینم کی دستتو باز می کنی.؟؟ تو : دوهفته شده هفته دیگه بازش می کنم فکر کنم تو ایران😣😣. جیمین : چی؟؟ایران؟ می خوای برگردی. تو: بالاخره چه بچه ها انتخاب شن چه نشن همراه باید برگرده . جیمین:اوو آره راست میگی. جیمین با خودش:🤔🤔حالا باید چه کار کنم؟؟ جیمین: ببینم دلت می خود برگردی؟ تو:نه اما مجبورم. تو : کاشکی بودی تو کنسرت دوهفته دیگه ما ... تو:واقعا ..😀😐😐حیففففف . جیمین : آره خودم برات درستش می کردم. تو: اووووم هییییییییی 🤒🤒. جیمین : حالا فعلا قهوتو بخور. تو: باشه. جیمین : راستی این مدل مو خیلی بهت می یاد خیلی کیوت شدی. تو: واقعااا مرسی 😍. کلی با هم حرف زدیم بعد به اسرار جیمین شام هم خوردیم و منو تا دمه خونه رسوندو بهم گفت می بینمت فعلا تو: فعلا راستی واقعا مرسی بابت امشب فقط یه سوال بد جور ذهنمو درگیر کرده . جیمین: چی؟؟؟ تو: چرا با من قرار گذاشتی.. جیمین : جواب این سوالتو چندوقته دیگه بهت میگم الان فقط فکر کن من داشتم با یکی از آرمی های جذاب شام می خوردم . تو: خوب اما این خیلی مسخرس نمی تونم اینجوری فکر کنم . جیمین : باشه تا پس تا اون موقع که بهت بگم هر جور دوست داری فکر کن.😙بای. تو: 🤐بای
تو: جییینا..جینا کجایی؟ جینا: من اینجام دارم ساکمو جمع می کنم. تو: چییی ساکتو مگه می خوای بری کجا؟ جینا: دوهفته مرخصی گرفتم برم ایران . تو: چی یعنی داری می ری ایران پس من چی؟؟ جینا: خوب کلید دست تو باشه. تو: نه خیر لازم نیست من همین الان وسایلمو جمع می کنم و می رم بیگ هیت. جینا:وا چرا اینجوری می کنی حالا وایسا این موقع شی خطرناکه.واسه یه دختر. تو: نه لازم نیست کره اَمنه راستی ممنون بابت این مدت سفر خوبی داشته باشی خداحافظ. جینا: باشه خواهش می کنم . تو:الو هانا من می خوام بیام بیگ هیت . هانا: باشه بیا خیلم خوبه . از کوچه تاریک با ترس رد شدم و بعد سر خیابون یه تاکسی گرفتم و دمه در بیگ هیت پیاده شدم کارتمو نشون دادم و وارد شدم . تو: الو هانا بیام طبقه چندم .هانا: بیا طبقه دهم من جلودر آسانسورم .من ایستادی جلو در اون آسانسوری که داشت از بالا می اومد و در آسانسور باز شد که با نامجون بر خورد کردم .
نامجون: ااا سلام تو: سلام نامجون: ببینم جیمین و ندیدی؟؟ .. تو: من ..نه مگه اتفاقی افتاده بعد از اینکه رسوندم دیگه ازش خبر ندارم . نامجون: اا پس با تو بوده ببینم نگفت کجا می خواد بره؟؟ تو: نه نگفت. نامجون : نمی دونم دیگه کجا رو بگردم ... تو: اون موقع که می خواست بره شارژ مبایلش داشت تموم می شد نمی دونم. نامجون : من برم با ماشین تو خیابون ها بگردم . تو: من نگران جیمینم یه وقت هیتر هاااا. نامجون : اوو دختر انقدر فاز بد نده. تو: نامجون صبر کن من ساکمو بزارم بالا بیام. نامجون : باشه من جلو در تو ماشین منتظرم. من سوار آسانسور شدم و رفتم بالا هانا جلو در بود ساک دادم بهش گفتم بعدا همچیو بهت میگم.. هانا:چی وایسا ببینم دختر.. تو:چیه؟ هانا: اول بگو ببینم چی شده کجا می ری با کی می ری تو: امشب که جیمین منو رسوند دمه خونه نرفته خونه واسه همین بی تی اس داره دنبالش می گرده من الان می خوام با نامجون برم دنبال جیمین. هانا: اووبا نامجون یعنی انقدر بهشون نزدیک شدی . تو: دختررر الان که وقت این حرفا نیست .... هانا: باشه مراقب باش.😍😮😯
سوار ماشین شدم و راه افتادیم. چشمم خیره به خیابون بود که نفهمیدم چی شد با ترمز نامجون رفتم تو شیشه ماشین. نامجون: ببینم دختر حالت خوبه 😲😲😲😲😲سسسرسرت داره خون می یاد. الان می ریم بیمارستان . تو: نه نه من تحمل میکنم تو راه بیوفت. نامجون: اماااا تو:راه بیوفت .. داشتم خیابون و نگاه می کردم که اون طرف خیابون مردی دیدم با همون لبلس های جیمین. گفتم : وایسااااا اوناهاش . نامجون پیاده و شد و رفت اونور خیابون. نامجون: جیمین جیمین...... جیمین: اا نامجون تو اینجا چیکار می کنی؟ نامجون از اول تا اخر ماجرا رو براش تعریف کرد. جیمین: یعنی الان حانی تو ماشینه 😲😲 نامجون :آره باید ببرمیش زود تر بیمارستان. . جیمین : حانیه حانی این که بیهوش شده زود باشششششش . نامجون:😲😲وایییی .
چشمامو باز کردم و دیدم .... تو یه اتاقم تویه خونه و سرمم باند پیچی شده. تو با خودت: اینجااا کجاست چرا من اینجامممم . یه دفعه دیدی جیمین وارد اتاق شد.. تو: جیمین ...خوبی ؟ چی شده بود؟ جیمین: فکر کنم خیلی نگرانت کرده بودم ......تو:آره داشتم سکته می کردم اینجا کجاست؟ جیمین: اینجا خونه بی تی اسه و اینجا هم اتاق منه. تو:😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲چیییییی چی گفتی من کجام به فارسی گفتم : یا خدا حالا چی کار کنم.....😀😀😀😐😐😯😯😯😯🤓🤓😯😯😯😯😯. جیمین : چی گفتی؟ تو: هیچی . تو بخواب اینجا و من می رم تو یکی از اتاق های بچه ها تو: منننن باشه مرسی. جیمین : چیزی نمی خوای؟ تو: نه ممنون فقط می خوام بخوام سرم خیلی درد می کنه. جیمین: باشه راحت باش هیچ کدوم اینجا نمی یان. تو: اهوم مرسی 😍😍 جیمین : خوب بخوابی. فردا صبح........
خوب امیدوارم خوشتون اومده باشه❤❤❤❤❤ کامنت فراموش نشههههههه😙😙😙😙😙😙😙😙ببخشید دیر شد سعی می کنم پارت بعدی زود تر می زارم...🤗🤗🤗 بارم میگم کامنت فراموش نشه😙😙😙😙
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
چقدر دختره تصادف میکنه:/
پرفکت، مثل همیشه عااااالی پر از هیجاااان🥰🥰😍😍😍🤩🤩😘😘😘
لطفا سریعتر پارت بعدی رو بذار ما همه ی آرمی ها منتظریم❤️فایتینگ👍
😘😗
پارت ۴ هم پخش شد
عالیییی بود بیشعوررر پر تخیللل خر شانسسس عالللییی💜💜💜😂😂😂
بهت بر نخوره من ذوق میکنم اینجوریمیشم عالییی بودد😂😂💜💜💜💜😉😉😉
نه راحت باش😚😚😚😚😚😚😚😅😅😅😅😅😅😅😅😅
راحتم😂
عااااااااااااااااااااااااااااااااااالی بوووووووووووووود ایول✌✌✌✌✌✌🤍🤍🤍🤍🤍💙💙💙💙💙💜💜💜💜💜💜💜💜💜✌💙💙💙💙💙💙
😚😚😚😚😚😚😚مرسی
مرسی ار همتون
چرا سرش خون اومد😕
وای عالییییییه 💛💜 منتظر پارت بعدیم😊😊😍
😚😚😙😙😍😍😍😍خداروشکرررر که خوبه.پارت بعدی دارم می نویسم😚😚😚😚😘😘😘
ادامه تا سکته آخرم را نزدم