میدونم دیر شد ولی امیدوارم دوست داشته باشید 💗 فالو = فالو ❤
به سمت کلاوس برگشتم و با کلی سوال نگاش کردم. گفت اکی توضیح میدم!... (بیرون از ساختمون توی ی جنگل متروک) منتظر توضیحش بودم! ی نگاه مسخره بهش انداختم! شروع به توضیح دادن کرد: خب.... توضیح دادنش سخته.. میدونی؟!... اکی!.. اکی... بخوام اصل مطلبو بگم..... من... طولانیه ولی اکی! خیلی سال پیش من اینجا زندگی میکردم!! یعنی ی جورایی از بچه ها بودم... یعنی پسر رییس اینجا بودم!! میشه گفت هر روز اینجا بودم..... اون موقع حدود هشت سالم بود! میدونم تعجب میکنی چون این ماجرا برای خیلی وقت پیشه! ولی تا اخر حرفامو گوش کنی میفهمی!... من با سه تا از بچه ها دوست بودم.... هر روز قرار میزاشتیم یکیمون هر کدوم از کارکنان رو دنبال کنه و بعد بیاد تعریف کنه زندگی روزمره اونو! از وقتی دوست شده بودیم این کارو میکردیم!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)