4 اسلاید صحیح/غلط توسط: ❦Billie❥ انتشار: 3 سال پیش 104 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر جان پارت هارو که منتشر نکردی اینو منتشر کن😭😭
ناظرا پارتای جدیدو منتشر نمیکنن😢 به خاطر همین میخواستم ی چیز بگم
ناظرررررر منتشر کننن😭
Part 29
ی هو خواب از سرم پرید!... فردا؟!.... جرمی گفت: الان ما باید چیکار کنیم؟. کلاوس جواب داد: هر چیزی که فکر میکنید نیاز میشه رو بردارید.. هر چیزی که بشه باهاش از خودتون دفاع کرد..از همین الان شروع کنید وقت نداریم....... به هم نگاه کردیم و.. پاشدیم... منو ربکا و ریحانو رفتیم جایی که غذا درست می کردیم. چ**و ها رو برداشتیم..... قرار بود همه چیز هایی که پیدا کردیم رو بزاریم توی جایی که باهم حرف زدیم.... جرمی هم اومد همونجا.. چند تا چوب اورده بود! متوجه تعجب ما شده بود..... گفت اینا چوب درخت ...... هستن داخلشون ی مایه ای هست که ک... ش.... ن.... د..... س.!. و رفت.... منو ربکا به هم ی نیمچه نگاهی کردیم رو رفتیم سر کار خودمون..... (شب) خب...... تموم شدن! همه رو برداشتیم.... قراره فردا صبح بالاخره بریمممم! این همه صبر و انتظار بالاخره نتیجه دادد.... بالاخره گ*م میشم میرم خونمم بدون هیچ اتفاقی...(منظورش اون اتفاقایی هست که قبل از اینکه تو جنگل بیاد توی خونه خودش براش میوفتاده). با بقیه رفتیم تا زود تر بخوابیم چون فردا قطعا خسته کنندس... تو فکر خودم بودم که خوابم برد......(صبح خیلی زود) ربکا بیدارم کرد... چون میدونستم چه اتفاقی قراره بیوفته بدون معطلی پاشدم.... به صورتم اب زدم تا خوابم بپره... همه اماده بودن... بالاخره حرکت کردیم..... هیچکسی حرف نمیزد..... کلاوس سکوتو شکست و گفت : الان هر اتفاقی ممکنه بیوفته پس هروقت گفتم بدویین، بدویین!.. همه سرمونو به علامت تایید تکون دادیم.... و به راهمون ادامه دادیم.... اما ی هو کلاوس وایستاد و با صدای نسبتا بلند گفت:(با ی لحن یکم نگران) : برای ف ر ا ر باید از این جنگل بگذریم...... به جنگل نگاه کردم.. خیلی بزرگ و تو در تو بود...... کلاوس ادامه داد: اینجا خیلی خطرناکه.. ی جنگل شبیه به هزارتو عه! هر وقت گفتم با تمام سرعتتون پشت سر من میدویید... اگه سرعتتون کم باشه یاا وایستید..... جنگل شمارو میخوره!! اگه هم گم شدید هر جایی بودید طبق چیزی که میگم بدویید! سی متر مستقیم، به سمت چپتون حرکت میکنید تا ده متر ، بعد یه سمت راستتون بدویید تا چهل متر، بعد دوباره سمت راست تا بیست متر..... و بعد صد متر مستقیم..... تا به جایی که باید باشیم برسید....
(((از اینجا به بعد با لحن هیجانی بخونید هر وقت ** اینو دوتا ستاره رو گذاشتم یعنی لحتونو هر جور دوست داشتید کنید)))سرمونو با نگرانی تکون دادیم.... یک....... دو........ سههه...... هممون با توان قدرتمون دوییدم...... همه گی به سمت چپ پیچیدیم...... به پشتم نگاه کردم..... جنگل داشت میرفت تو هم و راهرو رو میبست.... به جلو نگاه کردم جلو هم داشت بسته میشدد... پیچیدیم سمت راست..... اگه سرعتمو کم کنم جنگل مارو داخل خودش فرو میبره و لِ هِ م و ن میکنه! پیچیدیم به سمت راست..... به بقیه نگاه کردم.... تمام تلاششونو میکردن..... همه بودیم! کلاوس داد زد : تند تررررررررر!.... یه پشت نگاه کردم. سرعت جنگل چند برابر شده بود!.... کلاوس داد زد با تمام توان بپرید!! پریدیمو...... توی ی رودخونه افتادم...... **به سرعت پاشدم و به دور و برم نگاه کردم هممون خیس خیسسس شده بودیم... و هممون بودیم.. همش نگران بودم یکیمون کم باشه!.... کلاوس یه غار روبه روش اشاره کرد و گفت((با لحن نفس نفس زنان)): باید از توی اون غار رد شیم..... به طرف غار رفتیم واردش شدیم.... به وسطای غار رسیدیم که کلاوس گفت: دست همو بگیرید... این کارو کردیم..... ی حس عجیبی اومدددد.... چشمامو باز کردم.... توی غار نبودیم! انگار اومدیم توی ی جنگل دیگه!... کلاوس گفت : او... اوناهاش! د.... دروازه!!... هممون به همون طرف دوییدیم.... نزدیک بودی که...... ی صدایی هممونو نگه داشت!! صدایی که میگفت : کجا با این عجله!!؟؟.... (منتشرش کنن😢)
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
In part 29 bedon hazfiat