بگم پروفایل نمیزارم
اول بگم اسمت ا/ت است (تو دختری تنها پولدار که قبلاً عضو باند خلافکآری بودی با موهای بلند سفید که مادر زادی سفیده راستی یتیمی هستی و۲۱ سالت هست خیلی خوشگل هستی چشات قرمزه وکیوت هم هستی )
تو:اه ای بابا اینا هم که همش دنبال منن(منظورش اعضای باند خلافکاری یا لاچ ای هست من دراوردی😶)تو:امروز میخام برم خرید باید چی بگیرم اها لیستو نگاه میکنم بعد از خریدت تو کوچه یهو.........
از زبان کوک: حوصله سر رفته بچه ها بریم خرید یا بریم پیاده روی؟(نکته خونه تو کنار خوابگاه عضا هست البته تو کوچشونی) فضا به نامجون نگاه کردن( خوب باباشونه😐) نامجون: چرا به من نگاه میکنین🤔 تهونگ :چون تو بابامونی بریم بیرون یانه نامجون: باشه بریم عضا راه افتادن وتو کوچه یکدفعه....
از زبان تو: در حال برگشت بودم که یعدفعه( ببخشید نمیدونم درست نوشتم یانه😓)هم گروهی الکس و دارودستش رو دیدم الکس: اووووووووو خانم خوشگلمون اینجاست تو: به من نگو خانم خوشگله الکس الکس: وای چه زودم جوش میاد تو زهن تو: ای وای چیکار کنم ۷ پسر اونجا هست کوکی: اون دختره رو نیگا جین: هتماً اتفاقی افتاده شوگا: اره
الکس شروع کرد به ترف من امدن من تو اماده باش بودم که یهو حمله کرد جاخالی دادم کوکی: چی شد ته ته: چرا دارن اینجوری مثل تو فیلم همدیگرو میزنن تو دستش رو از پشت بستی و گفتی اگر نرین دستت رو میشکنم الکس هم که ترسو بودسریع فرار کرد
تو به اون ۷ پسر گفتی: که امروز اینجا هیچی ندیدین کوکی: اما تو حرفش رو قطع میکنی اما بی اما هستی که گفتم
تو بهشون شومارتو دادی و گفتی مشکلی پیش اومد بزنگی کوکی گفت چرا تو: چون این آدما خطرناک وشومارو دیدن کوکی: باشه
و همه رفتیم پی کارتون کوکی تا شب به اون دختر فکر میکرد (آخی بچم عاشق شده) فردا از زبان تو: صبح پاشدم که.....
خداحافظ نظر فراموش نشه
بابای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای دیوانه شدم نایبغنیفغتطکلغهطختفنکتفنطغهنفبطحعتفطو فبه
یاخداا چشمام قرمزه واد فاخخخ
خیلی بد جا کات کردی پارت بعدی رو زودتر بذار
تا اینجا که خوب بود
آفرین خوب نوشتی ولی خدایی خیلی کم بود پس زود پارت بعدی رو بزار مرسی
💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍