سلاااااام دوستان امیدواریم خوشتون بیاد اوکی بریم سراغ داستان لایک فراموش نشه لایک کنید خیلی بیشتر مینویسم
از زبون میا:جیمین اومد بالا نشست رو مبل منم داشتم سیب زمینی هارو سرخ میکردم که دستم خورد به ماهیتابه و سوخت یه نیم جیغی کشیدم و جیمین اومد و دستمو گرفت زیر شیر اب یکم خجالت کشیدم 😅 از زبون جیمین:هستم رو مبل بعد دو سه دقیقه صدای یه جیغ کوچولو اومد دیدم میا رفتم دستشو گرفتم زیر شیر آب بدجوری هم سوخته بود دستش طفلکی وقتی دستشو گرفته بودم یه حس عجیب داشتم قلبم داشت تند تند میزد بعد رو دستش یخ گذاشت و بهتر شد از زبون میا:رو دستم یخ گذاشتم وقتی بهتر شد خواستم برم ادامه سیب زمینی سرخ کردن باخودم گفتم نمیخاد دوباره میخوام سرخ کنم اون دستم میسوزه
داشتم ظرفا رو ماده میکردم دیدم گوشیم زنگ خورد الفردو بود (توجه الفردو دوست بچگی شماست و پسره 😶)- سلام میا+سلام الفردو خوبی چه خبر-هیچی سلامتی تو چطوری +خوبم ممنون راستی شنیدن داری میای کره -راستش اومدم+ واقعا-اره+ خب چیکار میکنی -هیچی میگم ببخشید میا میشه فردا بیای هتل ..... +باشه حتما -خیلی خب کاری نداری+نه ممنون-خداحافظ+خداحافظ از زبون میا:خب حرفامم تموم شد برم میزو ماده کنم الان جیمین تو دلش یه چیزی بهم میگه میزو چیدم شام خوردیم تموم شد جیمین گفت:ممنون گفتم :خواهش میکنم ببخشید بدم شد جیمین:نه اتفاقا عالی بودممنون از زبون جیمین واییییی چقدر دستپختش خوب بود عین جین بود مزه غذاهای بعد جمع میز گفتم من دیگه باید برم ببخشید مزاحم شدم گفت:نه این چه حرفیه میموندید -نه ممنون خدانگهدار 😊 +خداحافظ 😊
از زبون میا:با جیمین خداحافظی کردم داشت میرفت تو اسانسور که یهو بهم گفت میشه شمارتونم داشته باشم من خیلی ذوق زده شدم گفتم بله حتما شمارمو گفتمو خداحافظی کردیم و جیمین رفت اومدم تو خونه خیلی هیجان داشتم باورم نمیشد پارک جیمین پارک جیمین معروف شماره ی منو خواست وااااااااااای خدا منو این همه خوشبختی محاله محاله دیشتری دیدین ماشاالله 😂😂😅😂😂😂 در همین حین گوشیم پیام داد نوشته بود سلام من جیمینم گفتم سلام گفت ببخشید مزاحم شدم من کلید خونمو اونجا جا گذاشتم ???? یه نگاهی به میز کردم و گفتم :بله اینجاست الان براتون میارمش پایین گفت خیلی ممنون 😊 گفتم خواهش میکنم
پالتومو پوشیدم و رفتم پایین گفتم بفرمایید اقای پارک گفتم خیلی ممنون فقط میشه از این به بعد منو جیمین صدا کنید خانوم میا گفتم باشه پس شما هم منو میا صدا کنید گفت باشه دوباره خداحافظی کردیم و اومدم بالا رفتم بخوابم که فردا باید میرفتم پیش الفردو از اون طرف الفردو : وااااااااااای خدا چجوری بهش بگم دوست دارم الان میگم بریم پارک کنار هتل قدم بزنیم و بهش میگم خوبه
خب این پارتم تموم شد منتظر پارت بعد باشید شاید تا جمعه بزارمش شایدم اخر هفته ی بعد
غنچه خواهید خوند الفردو :میا من من تورو میا :ولی من یه نفر دیگه رو دوست دارم جیمین :میا یه مرد پشت پرده الفردو:چی اون پسره 😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)