سلاااااام دوستان امیدواریم خوشتون بیاد اوکی بریم سراغ داستان لایک فراموش نشه لایک کنید خیلی بیشتر مینویسم
از زبون میا:جیمین اومد بالا نشست رو مبل منم داشتم سیب زمینی هارو سرخ میکردم که دستم خورد به ماهیتابه و سوخت یه نیم جیغی کشیدم و جیمین اومد و دستمو گرفت زیر شیر اب یکم خجالت کشیدم 😅
از زبون جیمین:هستم رو مبل بعد دو سه دقیقه صدای یه جیغ کوچولو اومد دیدم میا رفتم دستشو گرفتم زیر شیر آب بدجوری هم سوخته بود دستش طفلکی
وقتی دستشو گرفته بودم یه حس عجیب داشتم قلبم داشت تند تند میزد بعد رو دستش یخ گذاشت و بهتر شد
از زبون میا:رو دستم یخ گذاشتم وقتی بهتر شد خواستم برم ادامه سیب زمینی سرخ کردن باخودم گفتم نمیخاد دوباره میخوام سرخ کنم اون دستم میسوزه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)