6 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🌼Tarane انتشار: 3 سال پیش 115 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلااام👊 پارت جدید نوشتم برید بخونید✌
خب پارت سوم اومد لطفا حمایت کنید چون درسا زیاد شده نتونستم زودتر بنویسمش💞
رفتم از توی اتاق براش پتو آوردم و انداختم روش بلاخره شوهرم بود و نگرانش بودم خودمم رفتم توی اتاق چون خیلی خوابم میومد چشام بستم و خوابیدم با صدای در اتاق بیدار شدم ترسیده خیره به در شدم @ کیه؟؟ اوف چه سوالیه معلومه جیمینه روح که نیست😐 در با صدای ارومی باز شد و جیمین اومد داخل اتاق معلوم بود که الان بیدار شده چون چشاش یکم پف داشت. گیج نگاهش کردم ینی چیشده & زود آماده شو باید بریم خونه مامان بابام تازه فهمیدم که چیشده کلا فراموش کرده بودم مهمونیو @ اوکی الان حاضر میشم &اوکی . بعدم از توی اتاق رفت بیرون . رفتم یه لباس قشنگ از توی کمد لباسی پیدا کردم و پوشیدمش خیلی شیک بود حالا نوبت مرحله خوشگل سازی بود میخواستم پیش خانواده پارک زشت و بی ریخت به نظر نیام گرچه انتخابشون نبودم ولی باید جلوشون خوب بنظر بیام . یه آرایش ملایم و خوشگل کردم و از اتاقم رفتم بیرون همون لحظه جیمین هم اومد
اومد بیرون نگاهامون بهم گره خورد هر دومون داشتیم بهم نگاه میکردیم قلبم مثل گنجیشک میزد و صداش توی اون سکوت معلوم بود جیمین نزدیک ترم شد و خواست چیزی بگه که گوشیش شروع به زنگ خوردن کرد هوفی کشید رفت تا جواب بده . ینیییی دلم میخواست به اونی که زنگ زده بگم تف تو روت نمیتونستی چن دقیقه دیگه بزنگی😐 اوف شانس ندارم که😑
جیمین بعد از چند مین اومد & بابام زنگ زد و گفت زود بیاین راستی خواهرمم تازه از سوئیس اومده اونم توی مهمونی هست فقط یه چیز ا/ت !!!! @ چی بگو؟؟ & امشب میخوام مثل یه زوج خوشبخت رفتار کنیم نمیخوام مامانم ناراحت بشه خببب؟ @ اوهوم باش &خب خوبه توی ماشین منتظرتم @ اوکی . جیمین رفت و منم مثل یه خانوم خوب چراغا رو خاموش کردم و همه جا رو چک کردم و در و قفل کردم و رفتم بیرون جیمین ماشین و از پارکینگ آورده بود نشستم توی ماشین بدون هیچ حرفی به خونه جیمین اینا رسیدیم بی حرف باهم پیاده شدیم جیمین دستم و گرفت توی دستاش نگاهی بهش انداختم
پوزخندی زد و & دل نبند اینا برای حفظ ظاهره بهتره عادت کنی . راستش خیلی بهم بر خورد وقتی ناراحتیمو دید پوزخندش و پررنگ تر کرد. وارد خونشون شدیم مهمونی خیلی شلوغی بود با همه احوالپرسی کردیم کلا یک ساعت مهمونی درگیر احوالپرسی بودیم 😐 خواهر جیمین و دیدم @ سلام من ...- سلام عزیزم میدونم تو ا/ت هستی؟ @ آره 😁 ولی از کجا میدونم اسممو - درسته که اینجا نبودم ولی از اتفافات که خبر داشتم @ آها خب پس😅 - من اسمم می ره هست و اسم تو هم که مشخصه😉 @ اوه آره اسمت باحاله - ممنونم💓
با خواهر جیمین خیلی دوست شده بودم دختر خیلی خوبی بود فهمیده بودم برای درس رفته بود سوئیس همینجور داشتم با می ره حرف میزدم که صدای ایفون خونه جیمین اینا بلند شد . وا مگه کسه دیگه ای هم مونده 😐😮 مهمونا اومدن داخل یه زن مسن بود ولی خیلی به
خودش رسیده بود و آرایش کرده بود و یه دختر و پسر هم همراهش بودن نشستن روی مبل دخترش زیادی لباس بازی پوشیده بود همه ی اندامش مشخص بود و زیادی ارایش غلیظی کرده بود و موهاش خیلی وز بودن و زشت بودن دختره خودشم بی ریخت بود @ می ره اینا کین؟ - این خاله منو جیمینه اونا هم دختر خاله و پسر خالمن خالم داداشمو برای دخترش لقمه گرفته بود حالا که فهمیدن ازدواج کرده اومدن یه رخی نشون بدن @ آها . تازه فهمیدم کین پس اون خاله جیمینه ( علامت خاله جیمین % علامت دختر خاله جیمین # ) % خب جیمین پسرم فهمیدم ازدواج کردی از انتخابت راضی هستی ؟ & بله اگه نبودم که ازدواج نمیکردم 😐 # جیمینا فک نمیکردم انقد بد سلیقه باشیاا خودت انقدر خوشگل و جذابی فک میکردم زنت هم مث خودته البته توهین نشه منظورم این نیست که زنت زشته ها بعدم زرت زد زیر خنده😐 داشتم از حرص میمردم آخرم طاقت نیوردم @ خوشحالم که از بین اینهمه دختر من انتخاب جیمین بودم😊دختره فکش منقبض شد بدبخت 😅😂 # هه جیمین قرار بود اول با من ازدواج کنه بچه جون
اول برو قیافه خودتو توی آینه ببین . نخیر اینجوری نمیشد باید یه درس حسابی بهش بدم دختره از رو نمیرفت که @ خوشحالم که تو انتخابش نبودی و من انتخابش بودم همین که پیش جیمین خوشگلم و اون منو دوست داره کافیه ( بچه ها ا/ت خیلی خوشگله ها فک نکنید زشته) دختره ساکت شد بلاخره😐
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
عالی بود
ممنون💓
عالیی بود خیلی خوب بود ادامه بده حتما فقط لطفا یکم زود تر تست بزار بخدا از قشنگی نمیتونم صبر کنم برای پارت بعد 😍😍💙💙💙💙💙
مرسی قشنگم🍫🍫💜
چشم همین زودیا میزارم🍓🌼