
بعد از خوردن صبحانه پدر جی کی و هانا رفتن شرکت جونگ کوک و منم داشتیم میرفتیم پیش جسیکا و جیمین توی راه همش داشتم به این فکر میکردم که چطوری اون دوتا رو از هم جدا کنم اصلا همچین آدم توطئه بازی نبودم اما برای زندگی سون ریو و جانی باید این کار رو کنم باید به نی یانگ مادر جونگ کوک بگم که بهم کمک کنه اما اگر جونگ کوک بفهمه منو میکشه پس باید هر کاری کنم تا نفهمه . وقتی رسیدیم من سریع جسیکا رو برداشتم بردم توی اتاق برگ های جونگ کوک و جیمین ریخته بود همه چی رو براش تعریف کردم از تعجب شاخ درآورده بود & چی میگی مگه میشه!!!!+ آره میشه همه چی از همه کس بر میاد & من که باورم نمیشه دتس مای پشم !+ من باید هر جوری که شده با نی یانگ حرف بزنم & ببخشیدا مگه اون کسی نبود که به تو سیلی زد و ناراحتت کرد از جمله جونگ کوک تو رو میکشه گفته باشم + چاره دیگه ندارم & راست میگی من میتونم برات آدرسش رو پیدا کنم +جدی !& آره +خیلی ممنون 😊&کاری که نکردم . بعد از حرف هامون رفتیم بیرون پیش پسرا اولین بار بود که دیدم داشتن درباره کار حرف میزدند + اوه اوه چیزای جدید میبینم تازه گیا دارید درباره کار حرف میزنید 😂 _چیه باید این احساس مجردی رو بزاریم کنار 😂
جسیکا: میا آدرس شرکت رو بهم داده بود و همینطور گفته بود که اون زن چه جوریه من هم توی تاکسی منتظر بودم که بیاد اوه اومد رفت سوار ماشینش شد & آقا لطفاً دنبال اون ماشین قرمزه برید . با ماشین تعقیبش کردم که رفت دم در یه خونه بزرگ پارک کرد باید مطمئن میشدم که خونه ی خودش هست پس رفتم پیش بادیگارد دم در & ببخشید آقا اینجا خونه خانم نی یانگ هست؟ π بله بفرمایید کاری داشتید & واقعا باورم نمیشه این خونه به این خوشگلی رو یه زن تنها به دست اورده اون خیلی قویه π بله اگر کاری ندارید لطفاً مزاحم نشید & خیلی خوب من میرم خیلی ممنون که بهم گفتید . چند قدم از بادیگارد دور شدم & عجب خونه ای داره لعنتی رفتم سوار تاکسی شدم و حرکت کردم به سمت خونه توی راه آدرس رو برای میا ارسال کردم . میا: توی ماشین با جونگ کوک از خرید برمیگشتیم که جسیکا آدرس رو ایمیل کرد پس پیداش کرده برای اینکه جونگ کوک نفهمه و فکر کنه چیز مهمی نیست پیام ور نخوندم وقتی رسیدیم خونه جونگ کوک رفت شرکت الان وقتشه کارت رو خوب بلدیا خیلی باحالی سریع کیفم رو برداشتم و رفتم یه تاکسی گرفتم حرکت کردم به سمت خونه خانم یانگ . بلاخره رسیدم یه نفس عمیق کشیدم و به بادیگارد گفتم که در رو باز کنه وقتی خاستم در بزنم نفس عمیقی کشیدم و در زدم خدمتکار اومد در رو باز کرد | خانم یه نفر با شما کار داره € الان میام عاعا تو اینجا چیکار میکنی + اومدم باهاشون حرف بزن
€بیا بشین + خانم یانگ من به کمکتون احتیاج دارم € اگر چیزی باشه که من باز بتونم برگردم به روال سابقم و با پسرم آشتی کنم بگو + خوب شریک جدید پدر جونگ کوک خانم هانا اون با پدر جونگ کوک خوب چی بگم € تو داری با من شوخی میکنی!!! همچنین تهمت کثیفی نزن + با چشم های خودم دیدم € گفتم این دوتا چقدر عجیب رفتار میکنن آفرین چی بگم چقدر قشنگ فهمیدی + ما باید هر جوری که شده اون کنه نحص رو از جایی که چسبیده جدا کنیم € تو نگران نباش من میتونم کاری کنم اونا جدا شم فقط باید حواست به هانا باشه + خیلی خوب اون با من € و یه چیز دیگه لطفاً پسرم رو با من آشتی بده + قول میدم که حتما این کار رو کنم فعلا خداحافظ €خداحافظ ، گفتم این دوتا چرا اینجوری رفتار میکنن دختره سمی ای خدا اینم که مثل سون ریو هست سون ریو شوهرم رو ازم جدا کرد حالا این اومده اونا رو از هم جدا کنه
میا: هانا زود تر از پدر جونگ کوک برگشت خونه و یه راس رفت توی اتاقش در اتاق رو نیم باز کردم رفت یه موبایل دیگه از زیر تابلوی توی اتاق در آورد و به یه نفر زنگ زد یعنی چی چرا با موبایل خودش زنگ نزد ∆ سلام آره اون انقدر احمقه که سریع هر چی که گفتم رو باور کرد مطمئن باش که قراره به زودی به عنوان یک شریک به مراسم خاکسپاریش برم 😈 . یکم چرخید برای همین پشت دیوار قایم شدم اومد بیرون رو یه نگاه انداخت و رفت در هم بست دیگه میدونم میخاد چیکار کنه میخاد پول های پدر جی کی رو بالا بکشه عجب زنیه به نی یانگ زنگ زدم و بهش همه چی رو گفتم € حدس زده بودم که الان مطمئن شدم ببین تو باید با اون رفتار خوبی داشته باشی تا اون بهت شک نکنه + باشه باشه . وقتی که قطع کردم یه نفس عمیق کشیدم و در زدم ∆ بله + اوم سلام خواستم با هم یکم توی حیاط خلوت حرف بزنیم میای اونجا ∆ اون من معذرت میخام اما کار دارم دارم با دوستم حرف میزنم ببخشید + اشکالی نداره مزاحم نمیشم . من رفتم ∆ این دختره عجب خریه حوصلشو ندارم عیییش
میا : برای اینکه یکم آروم بشم رفتم یه دوش گرفتم داشتم موهام رو میشستم که جونگ کوک اومد داخل + هییی چیکار میکنی برو بیرون _ نمیرم . اومد تو.و اوهم شد 😂😈 وقتی که اومدم بیرون نتونستم جلوی خودم رو بگیرم شروع کردم به غر غر زدن + آخه چه خبرته هر وقت من دوش میگیرم یه دفعه سرو کله ات پیدا میشه صبر کن _ من صبر کنم این نمیکنه 🤭 + 🙄🙄🙄🙄
رفتم لباس هام رو عوض کردم برای اینکه جونگ کوک نفهمه که به مادرش زنگ زدم مجبور شدم شمارش رو پاک کنم اما قبل اینکه پاک کنم بهش پی ام دادم که اون بهم زنگ بزنه اونم قبول کرد رفتم با سشوار مو هام رو خوشک کردم پایین پیش سون ریو و جانی دوس داشتم اون عفریته هم بیاد اما نیومد توی اتاقش جا خشک کرده بود 😑
تا فردا خدا نگهدار 👋🏻✌🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
موهام بلند و حالت داره
تقریبا تا زانوم میاد
موهام یچیزی بین صاف و حالت دار و بلند جوری که تا زیر باسنم میاد
موهای من شکلاتی حالت دار تا زانومه انروز برم آتلیه از اونورم از ته بزنم
پارتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بعدیییییییییییییییییییییییی
عالییییییییییییییییییی بوودددددددددددددددددددد پارتتتتتتتتتتتتتتتت بعدددددددددددددددددد
موهام بلنده و حالت داره
فردا میزارم خوش به حالت من مو های حالت دار دوس دارم
ممنونننننننننننننن که میزارییییییییییییییییییییی
عالیییی
مرسی 🥰
عالی مثل همیشه ❤️♥️💜
😊🥰
داستانت عاولییییییی عالی که میگم قایل تصور نیس
کراشم رو داستانت
😂 میدونی چنتا فیلم رو تو ذهنم قاطی کردم که این به وجود اومد مرسی 😊🥰
همینکه عالسیش کرده
بازم دمت گرم
مرسی 🥰😉 از شما هم ممنونم که بهم انرژی میدید
واااایییییی عاللللییی بود ممنون که نرفتی
مرسی دیگه نمیرم اگر رفتم بدونید خو کشی کردم
عالی پارت بعد زودتر
فردا میزارم امروز امتحان علوم دارم هیچی هم نخوندم و از صبح تا الان دارم میخونم و سرم تو گوشی هست