خب بچه ها این فیک هم تموم شد بعد از این فیک چند روز دیگه فیک جدیدم رو به سم سیاه و سفید میزارم♥️
از دید شوگا:ا/ت تویه راه همش گریه میکرد
شوگا: یخورده دیگه تحمل کن الان میرسیم باشه؟😰
ا/ت:م..من...نمیتونم...😭 ن..نمی(بیهوش شد)
شوگا:ا/تتتتتتتتت(با داد)
بعد از اینکه رسیدیم سریع بردمش تو و پرستار ها رو صدا کردم، بردمش تویه یه اتاق و بستریش کردن گفتن که باید نیم ساعت دیگه ببرنش اتاق عمل رفتم داخل و کنار تختش وایسادم و دستش رو گرفتم.
شوگا: ا/ت....اصلا نترسیا من بهترین دکترا یه کره رو خبر کردم....
بعدش چند نفر اومدن و بردمش برای اتاق عمل پشت در وایسادم چند دقیقه ای بود که رفته بودن تو پشت در منتظر بودم که پسرا اومدن
نامجون:چیشد؟حالش چطوره؟
شوگا:ب.بر..بردنش تو
جیمین:عه وا چرا صدات اینطوری شده؟
شوگا:می...میترسم اگه ا/ت چیزیش بشه چی؟
جیهوپ:هیچ وقت فکر نمیکردم همچین جمله ای رو ازت بشنوم
جیمین:نگران نباش چیزیش نمیشه
تویه همین حال بودیم که صدای گریه ی بچه اومد
کوک: واییییییی به دنیا اومد
جیمین:مبارکهههههههه
جین:مبارکه امید وارم مثل عموش هندسام بشه
شوگا:ا..الا..الان من..بابا شدم؟؟
نامجون:اره دیگه🤦🏻♀️
شوگا:هققققق (اشک شوق)
جیهوپ:عه واااا
از دید کوک:رفتیم و دونه دونه بغلش کردیم و بهش تبریک گفتیم تویه همین حال بودیم که در اتاق باز شد و پرستاران یه نوزاد خیلی خوشگلو آوردن بیرون
پرستار:تبریک میگم آقای مین
شوگا:ممنونم
بعدش بچه رو بغل وایییییبی خدا خیلی جیگره(عکس بچه شوگا👆🏻)
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
28 لایک
عالی بود مرسی
مرسی خواهش میکنم 😘😍
عالی بوددددد🥰
❤️❤️❤️❤️
عالییییی بوددد
مرسی❤️