آخرین کلمه!(۴/۴)(پارت‌آخر)

•پارت چهارم• ×بالاخره کارمون تموم شد رفتم خونه درو باز کردم ا/ت نبود رفتم تو اتاق دیدم خوابیده لباسام رو عوض کردم رفتم پیشش بغلش کردمو خوابیدم ×*بیدار شدم تهیونگ امده بود بغلم کرده بود دلم براش تنگ شده بود خیلی اروم از بغلش امدم بیرون و رفتم براش صبحونه اماده کردم*▪︎چند روز بعد▪︎×چند روزی بود که ا/ت حرف نمیزد چیزی هم میخواست بگه روی برگه مینوشت و میداد بهم اولش فکر میکردم داره باهام بازی میکنه . نمیدونم چطوری به حرفش بیارم ، بهتره امروز خونه بمونه تا باهاش حرف بزنم ×_امروز نمیرم شرکت* یکم عجیبه باز چرا نمیخواست بره شرکت؟ با تکون دادن سرم حرفشو تاییدکردم*

_ا/ت▪︎نگاهش کردم▪︎ _چرا حرف نمیزنی؟نمیگی من ناراحت میشم؟ * روی برگه ای که کنار دستم بود نوشتم +میدونم اذیت میشی تهیونگا نمیخوام با حرف زدنم بیشتر ناراحتت کنم لطفا ببخش منو و برگه رو دادم بهش خوندش یکم صداش رو برد بابا که باعث شد گریم بگیره* _این کارا چه معنی میده ؟ ها؟به من نگاه کن * سرم رو انداختم پایین ، شرمنده بودم که نمیتونستم تو چشماش نگاه کنم و بهش بگم چی شده اشکام همینجوری میمود و میخواستم جلوشونو بگیرم ولی نمیشد . نمیدونستم کدوم دردمو بگم اینکه از پله ها افتادم و فلج شدن یا ...با دادی که تهیونگ کشید به خودم امدم* _با توان حرف بزن ا/ت لطفا بیشتر از این ازارم نده.

×با گریه کردنش گریم گرفت بی اختیار اشکام سرازیر شد نتونستم جاوی گریه هامو بگیرم×*سعی کردم برگه رو ای تو دست تهیونگ بکشم بیرون اما با مقاوتی که کرد برگه پاره شد و گریه هام بیشتر شد* _حرف بزن ا/ت نوشته دردی و از تو درمان نمیکنه به من بگو چی شده ▪︎داشتی سعی میکردی که خرف بزنی اما تهیونگ نمیدونست که این ممکنه اخرین کلمه ای باشه که داری بهش میگی▪︎+ت...▪︎باقی حرفت رو خوردی با خون هایی که از دهنت میرختن تهیونگ با عجله به سمتت امد خیلی تعجب کرده بود از روی ویلچر بلندت کرد تا برسونتت بیمارستان. با تمام قدرتش گاز میداد تو براش با ارزش بود و تو تنها کسی بودی که میتونست ته رو درک کنه خنده های بی چون و چرای تو دنیای ته بود تو راه بیمارستان بودید که

×که رسیدیم بیمارستان ا/ت رو بغل کردم برم تو ▪︎چند دقیقه بعد▪︎با حرفی که دکتر زد انگار دنیا رو سرم خراب شد اما ..اما اون به من قول داده بود گفت منو تنها نمیذاره اون زد زیر قولش×▪︎چند ماه بعد▪︎_ا/ت سه ماه شده که منو تنها گذاشتیدو رفتی چرا؟ چرا برنمیگردق؟ چرا ..هق‌.. نمیای پیشم؟ مگه ...هق..بهم قول نداده بودی پیشم میمونی‌؟ هق... هق...میخوای من بیام پیشت؟ خیلی هق.. دلم واست تنگ شده، ت.... ▪︎این آخرین کلمه بود اخرین کلمه!.......▪︎

خب خب بگیرید باهاش ع*ر بزنید😂اونایی ک هر دفعه بازدید میزدن و لایک نمیکردن و کامنت نمیذاشتن بابا لایک کنین دیه😕

آخرش چنگده فیلم هندی شد😂