
پارت ۷ اگر من پیام ها رو نمیبینم ببخشید
 از دید تیکی 👈🏻 وقتی به هوش اومدم پلگ بالا سرم بود گفتم بخاطر اونه باید ازشون کمک بگیریم پلگ گفت کدوم معجزه گر ها گفتم موجزع گر من و تو ما باید از وارد خارج شیم (بخاطر دوستان این پارت ابر قهرمانی هست )فردا صبح وقتی بیدار شدم رفتم پایین در زدن باز کردم مرینت بود با یه بسته مذکر اومد گفت کامرون نمی خورید گفتم چرا خیلی می خوریم بعد با هم رفتیم خوردیم گفتم فردا تولد پلگ می خوام برای جشن بگیرم گفتم برج ایفل بهترین جا به بهونه رزرو می یاری و تمامگفام واقعا ممنون بعد ادرین اومد بعد پلگ گفتیم باید با شما صحبت کنیم
من اول گفتم مرینت مرور من به تو قدرت لیدی باگ (دختر کفشدوزکی) رو میدم باید برای حذف والا استفاده کنی و در آخر به من پس بدی مرینت قبول کرد بعد کواکب گفت من تیکی هستم یکم تعجب کرد بعد پلگ گفت ادرین اگرست من به تو قدرت کت نوا (گربه سیاه) رو میدم باید برای حذف والا استفاده کنی و در آخر به ما پس بدی بعد مل جرارو تعریف کردیم که یک معجزه گر به نام قو هست که باید اون رو دستگیر کنیم پلگ ادامه داد بیماری تیکی هم بای همین هست و شما باید به ما کمک کنید تا بتونیم اون رو دستگیر کنیم
بعد گفتن کاره ما از ۳ روز دیگه شروع میشه و شما توی این چند روز باید تمرین کنید که استاد بشید و باید پیش استاد هم برین که به ما کمک می کنه از دید مرینت 👈🏻 ۲ روز گذشت و ما با هم رفتیم بیرون (من و ادرین ) خیلی خوش گذشت بعد ما به دونفر خوردیم معذرت خواهی کردیم گاونا گفتن اسم شما چیه ما گفتیم من مرینت و ادرین گفت منم ادرین او ما هم دخختره اسمش میشل و پسره مارسل ما با هم دوست شدیم
امروز شام خونه ما دعوت بودیم همه بودن ما ۲رهفته دیگه عروسی کون بود مانیوک اومد گفت دختر شما کی ازدواج می کنید گفتم می کنیم بعد سر شام بابام گفت ما ۲ روز دیگه میریم نیاسر من تا راحت شدم گفتم پس من چی گفتم تو الان خانواده داری بعدم میاین خونه ما زندگی بکنید بعد تی وی رو روشن کردیم که مارسل و میشل بودم اونا بچه های شاه پاریس بودن ما شاخ در آوردیم ۷مه گفتن چی شده مل گفتیم این دوتا دوستای ما هستم همه گفتن چی واقعا گفتیم آره دیگه
از زبان لیدی باگ 👈🏻خوب جنگ با قو شروع شد بعد ۳ ساعت جنگیدن خیلی سخت بود اون قدرت زیادی داشت و خیلی عذیت می کرد اونو به بند کشیدیم و معجزه گر رو گرفتم پشت اون نقاب کسی نبود جز بله درسته لایلا اوت واقعا خیلی آدمه بدی هستی اما تحویل زندان ندادیم (لایلا آدمه بدی هست چون یکم این جوری بهتره وقتی داشتیم می رفتیم گفت تقاص این کارو پس میدین بعد رفتیم پیش پلگ و تیکی و معجزه گر هارو دادیم اونا گفتم شما واقعا آدم های خوبی هستید راستی من او پلگ هفته دیگه بر می گردیم
ببخشید می دونم آب. قهرمانیش کمه برای اینکه بعد می خوام دختر ادرین و مرینت رو و کسی که به اون علاقه دره رو لیدی باگ و کت نوا کنم بازم ممنون که داستان من رو می خونید)(برگردی به زمان حال )
یک هفته بعد 👈🏻از دید ادرین 👈🏻 امروز عروسی هست خیلی خوش حالم چند بلاخره به عشقم مرینت می رسم آن زیبا نرین دختره که توی عمرم دیدم اون خیلی جذاب بود ما رفتیم توی کلیسا بعد ۴ دقیقه مرین و پدرش اون ن اون یک لباس زیبا پوشیده بود واقعا زیبا بود دنباله بلندی. هم داشت من یاد روز اول مدرسه افتادم که چجوری عاشق این دختر شدم اون واقعا زیبا بود بعد از کلی دنگ و فنگ پدر (راحله کلیسا)گفت من شما رو زن و شوهر علام می کنم اون قشنگ ترین لحظه عمرم بود تو دلم گفتم دوست تا م مرینت چون روم نمیشد جلو همه بگم بعد رفتیم خونه ما اونجا یه مراسم کوچیک گرفتیم
فردا صبح از زبان مرینت 👈🏻 پدر و مادرم خونه توی پاریس رو به ما دادن صبح بیدار شدم ادرین خواب بود (باهم توی یک اتاق بودیم )صبحانه که چیدم همه بیدار شدن جز ادرین رفتم گفتم ادرین بیدار نشد گفتم عشقم آدرین گفت بله گفتم شیطون لوس نکنی وگرنه می دونی چکارت می کنم گفت ببخشید رفتیم پایین مامانم اینا گفتن ما ساعت ۸ پرواز داریم می رسانیدمون آدرین گفت البته آقای مورن گفت راحت باش به من بگو بابا گفت چشم بابا وقتی اونا رو رسوندیم
وقتی برگشتیم خونه از این رو 🤚به این رو ✋شده بود من ادرین فقط تا ۱ ظهر تمیز کردیم بعد تا تلویزیون رو نگاه کردیم گفتم بریم اخبار نیایورک تیکی و پلگ بود که تصادف کرده بودن و حالشون بعد بود گفتم ادرین بابات بودو سریع رفتیم خونه بالای ادرین واقعا حالش بعد بود گفت داریم میریم نیایورک شما با ما میاین نگاه هم کردیم گفتیم البته که میایم آدرینا و دایان هم با ما اومدن گفتیم شما هم گفت البته ساعت ۶ پرواز سریع همه رفتیم وقتی رسیدیم با چمدون رفتین بیمارستان بعد ۱ ساعت دکتر اومد گفت که فقط حافظ شوند رو از دست دادن من ادرین گفتیم وای نه اون رو چی کار کنیم
خیلی ممنون که همراهی کردی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
این آخر این داستانها من رو ببخشید ولی واقعا بازدید کمی داره
عزیزم خیلی آدم تو ذوغش میخوره که هیچ کس نظر نده ولی عالی بود
ببخشید ولی فعلا پارت ۸ رو وارد نمی کنم چون خیلی بازدید کننده ها کم شده کسی دیگه دنبال نمیکنه شاید هم متوقف شد