6 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🌼Tarane انتشار: 3 سال پیش 48 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سللاااممم پارت دوم نوشتم برید بخونید✌💞
من پارت دوم و نوشتم لطفا حمایت کنید💜
وقتتون و نمیگیرم برید بخونید✌💚🍫
رفتم توی اتاق و در و بستم و نشستم روی تخت پام خیلی دردمیکرد ولی محلش نذاشتم همینطور نشسته بودم و به اتفاقات امروز فکر میکردم همه روز اول عروسیش خیلی خوشحالن ولی من چی؟ انروز صبح که جیمین اینطور کرد امروز و چطور تحمل کنم😟
توی همین فکر بودم که صدای زنگ گوشیم اومد نگاه به صفحه اش انداختم دونگ کیونگ (خب دونگ کیونگ دوست صمیمی ا/ت هست و توی خوابگاه هم باهم توی یه اتاق بودن خب بریم ادامه) بود با خوشحالی تلفن و برداشتم @ الو دونگ کیونگ +سلللااام @سلام😐 چه عجب بهم زنگ زدی +اگه نمیزدم که تو تا صدسال دیگه زنگ نمیزدی بهم که😂 @ حالا هرچی بیمعرفت رفتی ازدواج کردی و باهم رفتین مسافرت منو هم که فراموش کردی + تو که زدی رو دست من ا/ت خانم توی این سفرم نگذاشتی بیام رفتی ازدواج کردی اونم چه جیگریی و گیر اوردی چیزی به دونگ کیونگ نگفتم ناراحت شدم کاش واقن جیمین مال من بود +خب من زنگ زدم که بهت بگم از مسافرت برگشتیم و میخوام بیام خونتون فقط تو بگو کی بیام😂 @ باشه حالا میای فردا چطوره؟ +عالیی😉 پس فردا هروقت خواستم میام @ باش تو فقط بیا😐 + اوکیه با دونگ کیونگ خداحافظی کردیم
تصمیم گرفتم برم غذا درست کنم چون تا چن ساعت دیگه جیمین میاد و بلاخره امروز روز اولم توی این خونه هست و باید یه چیزی درست کنم تصمیمم و گرفتم و بلند شدم و رفتم توی آشپزخونه به یاد مامانبزرگم اشک توی چشمام جمع شد اون حتی عروسیمم نیومد حتما خیلی از دستم ناراحته با دستم اشکام و پاک کردم و وسایل مورد نیازم و برداشتم و شروع به آشپزی کردم کردم .
بعد از یک ساعت غذا اماده شد مطمئنم خوشمزه شده بود چون اونوقت که توی خونه بابام زندگی میکردم بعد از مرگ مامانم من همش غذا درست میکردم و بابام هم کلی تعریف میکرد و منم ذوق میکردم با یاد آوری خاطراتم لبخندی زدم که همون موقع کلید توی قفل چرخید و در با صدای چیکی باز شد . جیمین اومد توی خونه و در و بست کتش و انداخت روی کاناپه و روی مبل ولو شد و تی وی و روشن کرد 😐
منم میز دونفره خوشکلمون و آماده کردم و غذا هارو چیدم روش @جیمین بیا ناهار جوابم و نداد @با تواممم.
ایندفعه نیم نگاهی بهم انداخت و به سمت گوشیش رفت و به یه نفر زنگ زد با تعجب نگاش کردم ولی چیزی نگفتم زنگ ایفون اومد اومدم برم که جیمین زودتر از من رفت و درو باز کرد بعد از چند مین با یه ظرف غذا اومد داخل @ این چیه & غذاست @ ولی من غذا درست کردم & هههه فک کردی غذای تورو میخورم خانومم @چرا نخوری برای توام درست کردم & من لب غذای تو نمیزنم😏 چیزی بهش نگفتم بدرک که نمیخوره فک کرده کیه نشستم بخورم که دیدم اصلا نمیشه کوفتم شد رفت .
وقتی دیدم داره یه چیز دیگه میخوره بلند شدم و به اتاقم رفتم .
بعد از یه ربع دیدم دارم از گرسنگی میمیرم بلند شدم و دوباره به آشپز خونه برگشتم و سر میز نشستم کمی از سیب زمینی های غذا بهم ریخته بود و انگار از غذا هم کم شده بود شونه بالا انداختم و شروع کردم به خوردن دیدم جیمین اومد توی آشپزخونه @ ( با دهن پر) نمیخوری خیلی خوشمزسس 😊 & نچ خودت بخور فقط فلفلش کمه.
که یهو غذا پرید توی گلوم و شروع کردم سرفه زدن به لیوان آب ریختم و خوردم جیمین انگار متوجه شده بود سوتی داده خواست فرار کنه که سریع گفتم @ تو از غذای من خوردی؟؟؟؟ & ن ...ن ...نه....نههه از قیافش معلومه که فلفلش کمه😅 @ آها باشه😐
من که فهمیدم اون از غذا خورده ولی دیگه چیزی نگفتم اما خیلی ذوق کردم😂
جیمین تلفنش زنگ خورد و رفت بیرون منم با اشتها غذام و خوردم چی میشد مثل آدم بیاد با هم غذامونو بخوریم هه😐 حتما باید کوفتم میکرد تا میومد😂 بلاخره تلفنش تموم شد اومد @ کی بود؟ & امشب مهمون خونه مامان بابام دعوتیم @ چرا آخه هنوز یه شب از عروسی نگذشته & من چمیدونم فک میکنن ما چقد دیشب خوش گذروندیم و یه شب رمانتیک داشتیم @ خب که حالا مجبوریم بریم با یاد پدر جیمین اخمام توی هم رفت حالا باید اخمای پدر جیمین و هم تحمل کنم اههه😑 اصلا با این اخلاقای ناز جیمین حوصله مهمونی نداشتم از توی آشپز خونه اومدم بیرون که تلفنم زنگ خورد @ الو + الو سلام ا/ت خوبی @ عه دونگ کیونگ تویی😐 + اوهوم خودمم. جیمین خوبه خودت خوبی ؟ نگاهم به جیمین افتاد خیلی آروم و مظلوم خواب بود محوش شدم که با صدای دونگ کیونگ به خودم اومد + الووووو@ هاااا چی میگی تو؟ + چرا جوابمو نمیدی فردا قراره بیام خونتون فردا دیگه روبراهی ن؟ @ اوهوم بیا فقط دونگ کیونگ من باید قطع کنم خب بعدا بهت زنگ میزنم + اوکی پس بای @ بای .
قطع کردم و رفتم کنار مبل وایسادم بازم محو جیمین شدم خیلی جذاب بود لعنتی ... با ترس از اینکه سرما بخوره نگران شدم و رفتم از توی اتاق براش پتو آوردم و روش انداختم
ببخشید اگه بد نوشتم این پارتو اگه کم بود ببخشید قول میدم پارت بعد و زودتر بزارم 😉✌👋
لایک و کامنت بزارید لطفا ینی من حق لایک و یک کامنت ندارم؟
دوستون دارم تا پارت بعدی خدافظظ✌👋💕💕🍫🍫
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
عالییییی بووووووود دمت گرم
عالییییی❤️🍭
مرسی👊💕
عالی بود
مرسی قشنگم💝
افتضاااااااح
عااااااااااااااالی بوووود
ادامه ادامه زود زود
فالوم میکنی؟ 😁
منم فالوت میکنم
مرسییی😂
آره حتما✌💕
چ خفن مینویسی
لطف داری گلم💖💖💖
خیلی خیلی خوبه داستانت پارت بعد لطفا
مرسی قشنگم💕چشم💗
💜