یک داستانی پر هیجان و حساس با جیمین و جونگ کوک البته روز به روز نفرات دیگه ای اضافه میشن
روی تختم نشسته بودم داشتم فکر می کردم چون مادر بزرگم تازه فوت شده بود که یهو گوشیم زنگ خورد جواب دادم خانم دکتر بود
خانم دکتر : ا/ت سلام من : سلام خانم چیزی شده خانم دکتر : دوتا مریض اورژانسی آوردن یکیشون وضعیتش وخیمه باید زود تر بیای من: باشه چشم الان میام
سریع لباسام رو پوشیدم و سوار ماشینم شدم و رفتم رسیدم و لباس اتاق عمل و پوشیدم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
آفرین نه آفرین عالی بود 👏👏👏👏👏👏👏
فقط کم مینویسی همین 😁😈
عالی بود🌟🌟🌟🤩🤩❤
عالی بود ادامه بده
نفهمیدم کلا
عزیزم بزار بهت خلاصه بگم این داستانش مثلا جیمین و جونگ کوک به زمان های قدیم بر می گردن این دوتا توی زمان قدیم اتفاق های زیادی براشون افتاده
وای من گفتم داستانه قشنگه نگفتم جیمین کیوتم چاقو بخور
آورین خعلی قشنگه
زندان😐
آره دیگه چیکار میشه کرد حالا ناراحت نشین داستانش قشنه
زودتر پارت بعدیو بزار عالی بود
😍❤️
خوب بود💜دمت گرم